part 32

1.8K 291 124
                                    

             Vote please🌟🌟🌟

Smut warning
_______________________________________

بلافاصله بعد از اینکه وارد خونه شدن هری با قدم های آهسته سمت آشپزخونه رفت  و همونطور که کتش رو از تنش در میاورد یه لیوان آب رو یه نفس خورد تا بتونه هیجان و استرس بدنش رو یکم کنترل کنه.

سرشو بالا آورد تا دنبال لویی بگرده و وقتی چراغ روشن اتاقشو دید مستقیم به سمتش رفت.

با باز کردن در اتاق تونست لویی رو ببینه که در حال در آوردن کت جینی بود که توی مهمونی پوشیده بود. انگار متوجه باز شدن در نشده بود چون بدون اینکه نگاهی به سمت هری بندازه یا چیزی بگه تیشرت سفید رنگ زیرشو هم درآورد ولی همون موقعی که خواست سمت ساک لباساش بره از پشت سر حس گرمی لبای نرم و آشنایی روی شونش سر جا نگهش داشت. 

دستای هری از دو طرف پهلوهای لویی سمت شکمش حرکت کردن و بوسه های ریزی که در حال نشوندن روی شونه های لویی بود جهتشونو به سمت گردنش سوق دادن.

_ فک کردم پشیمون شدی!

لویی با وجود اینکه حس لمس شدن توسط هری همه بدنشو مثل آتیش داغ کرده بود با بدجنسی زمزمه کرد و بوسه های ریزی که روی گردنش کاشته میشد تبدیل به یه تک خنده ی شیرین شد.

هری با دستای بلند و قویش لویی رو توی یه حرکت سمت خودش برگردوند و دستای لویی خیلی زود راهشونو به دور گردن هری پیدا کردن.

_ من فقط میخوام برات خوب باشم. میخوام حس خوبی بهت بدم. هر جوری که تو دلت میخواد اون حسو بگیری...

هری همونطور که دستاشو پشت کمر لویی حرکت میداد و با انگشتاش کمرش رو نوازش میداد گفت و لویی در جواب لبخند خبیثی بهش زد.

_ منم میخوام که تو حس خوبی داشته باشی. قطعا... ولی اونقدری خودخواه هستم که فقط به شیوه خودم اونو بهت بدم.

هری همزمان با خنده ی ریزش از جواب لویی سرشو نزدیک برد و لباشو به آرومی روی لبای لویی گذاشت.

نرمی و کوچیکی اون لبا چیزی بود که  هیچوقت برای هری تکراری نمیشد. چیزی که باعث میشد هربار با حس کردنش بی اختیار ناله کنه و همزمان با محکم تر کردن حلقه ی دستاش بالای باسن لویی و فشار دادنش به خودش، با شدت بیشتری لباشونو توی هم قفل کنه.

لویی با وارد کردن زبونش توی دهن هری اون بوسه رو درتی تر از قبل کرد و هری همونطور که با حوصله در حال مکیدن زبون لویی توی دهنش بود قدم های کوتاهی به سمت تخت بزرگ وسط اتاقش برداشت و لویی هم بدون اینکه چشماشو باز کنه یا اون بوسه گرم رو یک لحظه قطع کنه فقط با اعتماد کردن به هری به عقب قدم برمیداشت.

هری با قطع کردن اون بوسه برای یک ثانیه به چهره فرشته مانند لویی خیره موند و بعد با فشار کوچیکی که به شونه هاش وارد کرد اونو روی تخت انداخت.

Don't let it break your heart [L.S] *Completed*Kde žijí příběhy. Začni objevovat