chapter 17;✧☾

273 57 18
                                    

,;✧☾;,

صبح روز بعد رنجون همراه کسی که همیشه همراهش بود یعنی جیهون جلوی در انباری که انتخاب کرده بود ایستاده بود و جوری به کارگر های کریس نگاه می کرد که به نظر میومد کارگر های خودشن. رنجون دیده بود که یکی از کارگر ها به محض دیدنش به آدمای کریس وو زنگ زده بود و خود کریس وو الان کنارش ایستاده بود.

کریس کلافه به نظر می رسید و این کلافگی توی صداش هم به نظر می اومد:فکر می کردم تا یه مدت میتونم آرامش داشته باشم. ولی باز اینجا می بینمت.

رنجون بدون نگاه به کریس گفت:بهشون بگو انبار رو خالی کنن ، کالا دارم که باید بزارم توش.

کریس به سمت رنجون برگشت:فکر نمیکنم توی قرارداد نوشته ای باشه که باید از همون روز بعد بهش عمل کنم.

رنجون اخم کرد و به سمت کریس برگشت ، دهنش رو برای گفتن چیزی باز کرد که کریس نیشخندی زد:آروم باش ، بی تجربه.

"بی تجربه" ی حرف کریس لحن طعنه داری داشت اما رنجون سکوت کرد ، کریس به کارگر ها که وسایل رو به داخل انبار می بردن گفت: از انبار درشون بیارید ببریدشون انبار منطقه ماپو.

رنجون با رضایت سرش رو بالا گرفت که کریس گفت:به نفع هر دوتامونه که تا یه مدت ریخت و قیافه همدیگه رو نبینیم.

رنجون اخم کرد:منم مشتاق دیدن قیافه نحست نیستم ولی به انبار هم نیاز دارم پس باید هر دومون تحمل کنیم.

کریس بدون توجه به صحبت های رنجون از محوطه بیرون رفت و به محض اینکه سوار ماشین شد به دی‌او زنگ زد.

کریس بعد شنیدن صدای دی‌او پرسید:هنوز عمارتی؟

دی‌او کنار در متوقف شد و جواب داد:بله قربان یکم دیگه حرکت میکنم ولی قبل اینکه برسم به شرکت احتمالا به اداره پست هم سر میزنم.

-زودتر بیا.

و بعد صدای قطع شدن تماس توی گوش دی‌او پیچید. دی‌او از نگهبان پرسید:امروز کسی نامه نیاورد؟

نگهبان جواب داد:فقط یکی از خدمتکار های تازه کار به اسم سوآه آورد. پستچی هم یکی دو ساعت پیش بردش.

دی‌او به نشانه تشکر ضربه ای به شونه نگهبان زد و به سمت اداره پست حرکت کرد الان به سوآه هم شک کرده بود و اگه نامه ی اون هم مثل دفعه ی قبل فقط یه برگه ی سفید باشه تقریبا مطمئن می شد که سوآه هم همراه تائو قرار داره ، اما نمی دونست خوشبختانه یا متاسفانه نامه سوآه خالی نبود و پر از ابراز عشق به خانواده اش بود که باعث شد دی‌او نصفه خوندنش رو ول کنه.

بعد از رسیدن به شرکت بلافاصله به سمت اتاق کریس حرکت کرد و تصمیم گرفت بیشتر از این مسئله ی تائو رو پنهان نکنه مخصوصا بعد از کشته شدن بیونگهو تو زیرزمین عمارت. دی‌او در زد و وارد اتاق شد.

Mixed With Blood ;✧☾Where stories live. Discover now