chapter 15;✧☾

369 63 15
                                    

رنجون در حال عبور به سمت در خروجی ساختمان بود که بکهیون که کت چرمش توی دستش بود از فاصله دید. بکهیون با دیدن رنجون ایستاد و مثل رنجون بهش زل زد.

رنجون بهش نزدیک تر شد و گفت:تو بیون بکهیون هستی ، درسته؟

بکهیون بدون جوابی به چشم رنجون نگاه می کرد و بعد از چند لحظه بدون توجه از کنار رنجون گذشت. رنجون از این حرکت بکهیون که از نظرش گستاخانه بود عصبی شد و دست هاش رو مشت کرد و دوباره به سمت در خروجی حرکت کرد.

-کیم چن! فقط یک بار دیگه ، فقط یک بار دیگه بعد این گندی که به ماشین زدی در مورد راننده کریس وو شدن حرف بزن تا سرتو از دست بدی!!

رنجون حالا وقتی داشت از در خارج می شد شاهد یه دعوای جالب بود که باعث شد سرعت قدم هاش آروم بشن.

-کیم مینسوک! من از اول بهم گفتن که راننده ی کریس وو میشم نه یه فردی مثل تو و مسلما طرز رانندگیم برای تو و رئیست فرق داره و این گندی هم که بالا اومده تقصیر اون کره خری بود که وسط اتوبان ترمز کرد نه من!! اینم تلافی اسم اصلی!!

شخصی که کیم مینسوک شمرده شده بود پشت به رنجون بود و اون رو نمی دید و شخصی هم که کیم چن شمرده شده بود اصلا توجهی به هیچکس حتی شخص‌ جلوش نداشت. رنجون حالا به اندازه کافی شنیده بود پس دوباره به قدم هاش سرعت بخشید.

گفت:جیهون درباره ی کیم چن و کیم مینسوک تحقیق کن ، مخصوصا بیون بکهیون ، میخوام بدونم بعد از اینکه مواد زد و خانواده اشو به کشتن داد چیکارا می‌ کرد.

شیومین دوباره سر چن داد زد:اولا که اسم منو انقدر بلند اونم اینجا داد نزن! دوما که تو هم توی اتوبان باید بلد باشی از هر اتفاقی جلوگیری کنی هم وقتی که یه دره رو به روته بتونی ازش بپری! با این وضع انتظار نداشته باش راننده رئیس بشی! فکر کردی قراره این خسارت رو چجوری بدی وقتی همین الانش با عمر و زمان زندگیت اینجا داری کار میکنی و هیچی نداری؟؟ نه هیچ ملکی و نه هیچ دارایی؟؟ و حتی قاتل و تحت تعقیب هم هستی؟؟

چن یقه ی شیومین رو گرفت و توی صورتش داد زد:اگه دوست داری میتونم با دیکم که هنوز برام مونده پرداخت کنمش! اگه انقدر نگران خسارت هستی هر شب میتونم تا جایی که بخوای به فاکت بدم تا راضی شی!!

نگاه سرد توی چشم های شیومین باعث شد که بعد چند لحظه چن یقه اش رو ول کنه دستی به موهاش بکشه. وقتی نگاه شیومین ادامه پیدا کرد چن مضطرب گفت:باشه باشه ، اصلا تقصیر‌ من بود که اون آشغال وسط‌ اتوبان ترمز کرد و اینکه آره نمیدونم چطوری باید خسارتش رو بدم. تمومه؟

شیومین چند لحظه ی دیگه هم دست به سینه نگاهش کرد و بعد گفت:در هر صورت این ماشین اون قدر هم ارزش نداره که بخاطر خسارتش بخوام خودمو خسته کنم ، اگه رئیس بخواد میتونه ده برابر قیمت اصلیش یکی دیگه بخره و اگه هم نخرید مسلما از‌ اون همه ماشین داخل پارکینگ استفاده کنیم. فقط میخواستم که اعتراف بکنی.

Mixed With Blood ;✧☾Donde viven las historias. Descúbrelo ahora