chapter 16;✧☾

338 53 16
                                    

,;✧☾;,

بکهیون تنها توی اتاق کریس نشسته بود و منتظر بود تا کریس بیاد اما متاسفانه یا خوشبختانه کسی که وارد اتاق شد کریس نبود.

چانیول به آرومی روی به روی بکهیون نشست و بعد از چند دقیقه سکوت عذاب آور پرسید:از بعد فوت مادربزرگت دیگه وقت نشد که حالتو بپرسم.

بکهیون نگاه طولانی به چانیول کرد بعد گفت: احساس خاصی ندارم.

چانیول سر تکون داد ، دنبال چیزی بود تا مکالمه رو ادامه بده برای همین دوباره پرسید:دوستیت با اسلحه چطوره؟

بکهیون لبخندی زد:فکر می کنم الان دیگه بهتر میتونیم با هم کنار‌ بیایم.

چانیول داشت به جمله بعدی فکر می کرد که کریس در رو باز کرد و بعد از دیدن چانیول ابروهاش بالا رفتن.

بکهیون بعد از نشستن کریس شروع به توضیح اطلاعاتی که پیدا کرده بود شد:اسمش لی بوم جینه و اصالتا برای بوسانه و تازه به سئول اومده و بازرس انتقالی از بوسانه ، تقریبا دو سه روز میشه که رسیده و با کمک دولت تونسته یه خونه ای رو اجاره کنه.

کریس پرسید:خب؟ برای چی منتقل شده؟

-مثل اینکه یه گزارش خاص درست کرده که باعث شده رئیس پلیس خوشش بیاد و یه پرونده محرمانه باز بشه.

-که پرونده مسلما ربطی به من داره ، چانیول توی تمام پلیس ها و تمام اشخاصی که پلیس ربط دارن توی کل کره بگرد و هر کسی که کوچیک ترین ربطی به رنجون داشت رو پیدا کن ، می خوام بدونم که دستگیری شما دوتا بخاطر یه خائن توی پلیس بوده یا نه و بکهیون ، یکی رو پیدا کن که حواسش به این لی بوم جین یا هرچی که اسمشه باشه کوچک ترین حرکتی رو به من گزارش کن.

در اتاق زده شد و بعد از اجازه کریس سوهو وارد شد ، کریس گفت:شما دوتا میتونید برید ، سوهو بشین.

بعد از اینکه چانیول و بکهیون از اتاق بیرون رفتن چانیول دست بکهیون رو گرفت و وقتی بکهیون به سمتش برگشت پرسید: تازگیا فهمیدم که به گیم و اینجور چیزا علاقه داری ، میگم که بعد از اینکه این قضیه ها تموم شد یا یکم آروم شد بیا باهم بریم گیم نتی جایی و با هم بازی کنیم ، منم تا اون موقع سعی می کنم توی گیم بهتر شم تا مسابقه باهام هیجان انگیز تر بشه.

بر خلاف انتظار چانیول بکهیون خنده ای کرد و گفت: باعث شدی بعد چند وقت یه خنده واقعی داشته باشم ، خیلی این کارت برام ارزش داشت مرسی.

-به دعوتم جواب ندادی.

بکهیون لبخندشو عمیق تر کرد:البته که میام ، احساسی که بعد زمین زدن یه نوب بهم دست میده تکرار نشدنیه پس خوب سعی کن چون تو الان تونستی مرحله بعدی از دوستیمون رو فتح کنی.

چانیول خندید:فکر کنم باید ازت ممنون باشم که گذاشتی این مرحله رو فتح کنم.

بکهیون خنده دیگه ای کرد و چانیول رو تنها گذاشت. چانیول بعد از رفتن بکهیون به دستش نگاه کرد و لبخندی که روی صورتش بود غیر قابل پوشش بود ، فکر می کرد حالا که باعث شده همچین حسی به بکهیون دست بده هفته بهتری رو می تونست شروع کنه.

Mixed With Blood ;✧☾Donde viven las historias. Descúbrelo ahora