,;✧☾;,
بکهیون تنها توی اتاق کریس نشسته بود و منتظر بود تا کریس بیاد اما متاسفانه یا خوشبختانه کسی که وارد اتاق شد کریس نبود.
چانیول به آرومی روی به روی بکهیون نشست و بعد از چند دقیقه سکوت عذاب آور پرسید:از بعد فوت مادربزرگت دیگه وقت نشد که حالتو بپرسم.
بکهیون نگاه طولانی به چانیول کرد بعد گفت: احساس خاصی ندارم.
چانیول سر تکون داد ، دنبال چیزی بود تا مکالمه رو ادامه بده برای همین دوباره پرسید:دوستیت با اسلحه چطوره؟
بکهیون لبخندی زد:فکر می کنم الان دیگه بهتر میتونیم با هم کنار بیایم.
چانیول داشت به جمله بعدی فکر می کرد که کریس در رو باز کرد و بعد از دیدن چانیول ابروهاش بالا رفتن.
بکهیون بعد از نشستن کریس شروع به توضیح اطلاعاتی که پیدا کرده بود شد:اسمش لی بوم جینه و اصالتا برای بوسانه و تازه به سئول اومده و بازرس انتقالی از بوسانه ، تقریبا دو سه روز میشه که رسیده و با کمک دولت تونسته یه خونه ای رو اجاره کنه.
کریس پرسید:خب؟ برای چی منتقل شده؟
-مثل اینکه یه گزارش خاص درست کرده که باعث شده رئیس پلیس خوشش بیاد و یه پرونده محرمانه باز بشه.
-که پرونده مسلما ربطی به من داره ، چانیول توی تمام پلیس ها و تمام اشخاصی که پلیس ربط دارن توی کل کره بگرد و هر کسی که کوچیک ترین ربطی به رنجون داشت رو پیدا کن ، می خوام بدونم که دستگیری شما دوتا بخاطر یه خائن توی پلیس بوده یا نه و بکهیون ، یکی رو پیدا کن که حواسش به این لی بوم جین یا هرچی که اسمشه باشه کوچک ترین حرکتی رو به من گزارش کن.
در اتاق زده شد و بعد از اجازه کریس سوهو وارد شد ، کریس گفت:شما دوتا میتونید برید ، سوهو بشین.
بعد از اینکه چانیول و بکهیون از اتاق بیرون رفتن چانیول دست بکهیون رو گرفت و وقتی بکهیون به سمتش برگشت پرسید: تازگیا فهمیدم که به گیم و اینجور چیزا علاقه داری ، میگم که بعد از اینکه این قضیه ها تموم شد یا یکم آروم شد بیا باهم بریم گیم نتی جایی و با هم بازی کنیم ، منم تا اون موقع سعی می کنم توی گیم بهتر شم تا مسابقه باهام هیجان انگیز تر بشه.
بر خلاف انتظار چانیول بکهیون خنده ای کرد و گفت: باعث شدی بعد چند وقت یه خنده واقعی داشته باشم ، خیلی این کارت برام ارزش داشت مرسی.
-به دعوتم جواب ندادی.
بکهیون لبخندشو عمیق تر کرد:البته که میام ، احساسی که بعد زمین زدن یه نوب بهم دست میده تکرار نشدنیه پس خوب سعی کن چون تو الان تونستی مرحله بعدی از دوستیمون رو فتح کنی.
چانیول خندید:فکر کنم باید ازت ممنون باشم که گذاشتی این مرحله رو فتح کنم.
بکهیون خنده دیگه ای کرد و چانیول رو تنها گذاشت. چانیول بعد از رفتن بکهیون به دستش نگاه کرد و لبخندی که روی صورتش بود غیر قابل پوشش بود ، فکر می کرد حالا که باعث شده همچین حسی به بکهیون دست بده هفته بهتری رو می تونست شروع کنه.
ESTÁS LEYENDO
Mixed With Blood ;✧☾
Misterio / Suspensoزندگی هایی که از قربانی کردن زندگی های دیگر به وجود آمده اند. زندگی هایی که با مرگ در هم تنیده شده اند. عشق های که نباید وجود داشته باشند. عشق هایی که در خون و غبار و آلودگی خیانت مخلوط شده اند. و عمارتی ساخته شده از قبرها و سرنوشت ۱۲ عروسک که به دس...