!!!!!!!میشه گفت اسمات آلارم(؟!)
•••••••••چن جلوی اتاق شیومین ایستاده بود و منتظر بود که پیداش بشه ، احساس می کرد با اینکه تا الان تا اینجا اومده و در مورد تصمیمش قطعیه مطمئنا موقع حرف زدن لال می شد. با دیدن شیومین گیج شد اما اینکه شیومین در کل متوجه وجودش نشده بود گیج کننده و استرس زا بود برای همین با تردید گفت:شی..شیومین؟
شیومین با ابروهای بالای و متعجب به سمت چن برگشت و تکرار کرد:شیومین؟
چن سریع اصلاح کرد:منظور این بود که قربان!؟
شیومین همچنان متعجب بود اما منتظر ایستاد تا چن بهش نزدیک بشه و حرف بزنه: میخواستم ازت…یعنی ازتون...آم… تشکر کنم…
و بعد نفس عمیقی کشید.
شیومین از درون به بالاترین حد تعجبش رسیده بود اما از بیرون حالت باحال و خونسردش رو حفظ کرده بود:برای؟
چن دستی به گردنش کشید و گفت:بخاطر اینکه به رئیس وو در مورد تصادف ماشین نگفتید.
شیومین کمی فکر کرد و گفت:و از کجا میدونی که نگفتم؟
-شاید بخاطر اینکه هنوزم زنده ام و نفس میکشم؟؟
-ببین ، من اینکارو بخاطر تو نکردم اینو بکن تو مغزت اول از همه ، بعد هم اینکه من حتی یادم نبود که همچین اتفاقی افتاده و اگه هم یادم بود نمیخواستم یه مشکل دیگه در کنار این همه….
شیومین وسط حرف هاش متوقف شد و بعد از چند لحظه مکث گفت:فراموشش کن ، خواهش میکنم در هر صورت کاری هم نکردم.
و بعد وارد اتاقش شد و در رو ، به روی چن بست.
چن هم متعجب بود هم عصبانی ، نفسش رو با صدا بیرون داد و چند تا مشت اروم به دیوار زد ، از اول هم نباید همچین تصمیمی می گرفت.
سوهو مثل همیشه توی کتابخونه بود و معلم سرخونه اش داشت براش توضیح میداد مسائل رو و البته تمرکز هم داشت تا اینکه کریس وو در بزنه و وارد بشه و با لبخند بگه:ظهر بخیر آقای گوان.
و معلمش هم متقابلا لبخند بزنه و بگه:ظهر بخیر آقای وو.
کریس صندلی کنار سوهو رو انتخاب کرد و نشست و با همون لبخند در حالی که کاملا سوهو رو نادیده گرفت بود از آقای گوان پرسید:خب؟ وضعیت سوهو چطوره؟
-میشه گفت برای کسی که بعد یه مدت طولانی به مبحث برگشته خوبه ولی جای بهتر شدن داره و مسلما تلاش بیشتری رو هم میخواد ولی در کل من راضیم.
و بالاخره صورت کریس به سمت سوهو برگشت ، ضربه ی آرومی به میز زد و گفت:خیلی خوبه ، خوشحال میشم کوچیک ترین تغییری رو بهم اطلاع بدین.
و قبل از اینکه بلند بشه و از اتاق خارج بشه با لحنی که دیگه سرخوشی چند لحظه قبل رو نداشت به سوهو گفت:امشب توی اتاق خوابم بعد شام منتظر باش.
YOU ARE READING
Mixed With Blood ;✧☾
Mystery / Thrillerزندگی هایی که از قربانی کردن زندگی های دیگر به وجود آمده اند. زندگی هایی که با مرگ در هم تنیده شده اند. عشق های که نباید وجود داشته باشند. عشق هایی که در خون و غبار و آلودگی خیانت مخلوط شده اند. و عمارتی ساخته شده از قبرها و سرنوشت ۱۲ عروسک که به دس...