chapter 23;✧☾

173 39 9
                                    

-ازت میخوام منو ببوسی.

بکهیون به محض شنیدن کلمات چانیول متعجب شد و یکم از چانیول فاصله گرفت‌.

گفت:منظورت چیه؟

چانیول سرش رو کج کرد و گفت:بکهیون ، مطمئنم که خودتم میدونی منظورم چیه.

البته که بکهیون می دونست ، فقط داشت سعی می کرد از تنها فرصتش برای وقت کشی استفاده کنه تا افکارشو سر و سامون بده. دوباره به چانیول نزدیک شد و توی فاصله ی مناسبی قرار گرفت ، آروم روی سینه پاش بلند شد و بوسه کوچیکی روی گونه چانیول گذاشت. به محض اینکه دوباره کامل روی پاهاش برگشت ، دید که چانیول ابروهاشو بالا انداخته.

-مطمئنی این چیزیه که میخوای؟

بکهیون نفس عمیقی کشید و دوباره روی پاهاش بلند شد. اگه قرار بود یه اتفاقی بینشون بیوفته الان که فرصتش بود باید ازش استفاده می کرد و جرقه اون اتفاقو میزد. این بار لب های چانیولو بوسید ، چند لحظه کوتاه گذشت تا چانیول بوسه رو عمیق تر بکنه و دست هاش رو دور صورت بکهیون قرار بده.

بوسه عادی ای بود ، خیلی هات نبود و خیلی هم ساده نبود ، چیزی بود که به نظر بکهیون شروع خوبی برای خودشون بود ، البته این فکر تا جایی ادامه داشت که نفسش کم نیومده بود.

وقتی از هم جدا شدن چانیول لبخندی زد و گونه ی بکهیون رو نوازش کرد و بعدش هم بدون حرفی از اتاق خارج شد.

بلافاصله بعد از خارج شدن چانیول ، بکهیون روی صندلیش ولو شد ، هیجان داشت و حتی نمی دونست هیجانش برای چیه. در واقع توی قلبش ، توی قسمت های تاریک و عمیق قلبش دقیقا میدونست برای چی هیجان داره ، فقط یکم ترسیده تر از اونی بود که به خودش اعتراف کنه چرا.

بوم جین و مینهو بعد یه روز طولانی کنار هم نشستن ، پیدا کردن روزنامه های ده سال پیش به قبل که عکسی از میونگده وو و همسرش داشته باشن کار آسونی نبود و البته بیشتر وقتشون بخاطر پیدا کردن عکس پسرشون تلف شد ولی میونگده و همسرش هیچوقت صورت پسرشونو نشون ندادن ، برای همین هم بود که اگه کسی عکس کریس رو میدید فکر نمی کرد که شبیه میونگده وو باشه ، خیلی از افراد مشهور هستن که اگه بچه دار بشن صورت بچه اشون رو نشون نمیدن ، چه سیاست مدار ها چه خواننده ها و هر آدم مشهور دیگه ای ، این کاری هم که میونگده و همسرش انجام داده بودن کار عادی ای بوده ولی ذهن شکاک و پارانوید بوم جین اینطور فکر نمی کرد ، فکر می کرد که:از روی قصد صورتش رو نشون ندادن و از همون اول دستشون توی یه کاسه بوده و با هم سود می کنن و چون مادره مخالفت داشته کشتنش.

در هر صورت بوم جین همیشه به بدترین سناریو ها فکر می کرد و خب ، تعداد سیاست مدار هایی که بخاطر پول و سود هر کاری میکنن کم هم نبود ، ولی حتی اگه همچین سناریو ای هم واقعی باشه قدم اولشون باید ثابت کردن پدر و پسری کریس و آقای وو باشه ، وقتی که یه راهی پیدا بکنن که این رو ثابت بکنن اثبات بقیه چیز ها آسون میشه.

Mixed With Blood ;✧☾Où les histoires vivent. Découvrez maintenant