chapter 22;✧☾

205 41 19
                                    

,;✧☾;,

وقتی در برای کریس باز شد هنوز هم نشونه هایی از اینکه باور نداشت واقعا همچین مزایده ای وجود داشته باشه توی ذهن و البته صورتش به چشم میومد ، حتی موقعی که صبح همون روز دی‌او اومده بود و در حضور کای بهش گفته بود که خبرش واقعیه و رنجون هم از کساییه که حضور پیدا می کنه هم باور نکرده بود ، حتی وقتی که کای گفت:من که دیروز بهت گفتم! تو بودی که مسخرم کردی.

و حتی وقتی که خودش گفت:اگه اینطوریه پس ما هم میریم ببینیم اون مزایده چی داره.

اما این نشونه ها و حس کریس وقتی که نیم رخ رنجون رو که در حال صحبت بود ، تونست پیدا بکنه تا حد زیادی از بین رفت.

با قدم های بلند به سمت ردیفی که رنجون نشسته بود حرکت می کرد و به صحبت های دی‌او توجهی نشون نمی داد. هیچ نقشه ای نداشت ، نمیدونست چرا رنجون یهویی به یه نقاشی مسخره علاقه پیدا کرده ولی میخواست ببینه این علاقه چقدر براش مهمه.

وقتی نگاه های رنجون بین صحبت هاش به کریس رسید لبخند کمرنگی که روی لب هاش بود از بین رفت و به جاش اخمی پر از نفرت جاشو گرفت و سریع مکالمه اش رو پایان داد و به رو به روش نگاه کرد. کریس با فاصله چند صندلی کنار رنجون نشست و حالا گوشش می تونست حروفی که از دهن دی‌او بیرون می اومد رو تجزیه کنه.

-رئیس؟ دیوونه شدین؟

کریس به سمت دی‌او برگشت:مشکلی هست؟ فقط توی یه ردیف نشستیم ، قرار نیست اسلحه اشو دراره و شلیک کنه.

دی‌او اخم کرد:مسلما نه ولی اون اخم و نگاه ها چیزی نبودن که دوستانه به نظر برسن و شمام هی دارین بیشتر تحریکش می کنین.

کریس سر تکون داد:اگه اتفاقی بیوفته کنترلش می کنیم.

دی‌او آهی از سر خستگی کشید و به صندلیش تکیه داد ، میشه گفت سر وقت رسیده بودن و چند دقیقه بعد از نشستن‌شون مزایده شروع شد ، چند تا عتیقه فروخته شد و هیچ کدوم اونی نبود که رنجون میخواست و برای هیچ کدوم هم پیشنهادی نداد اما وقتی نقاشی ای رو دید که عکسش رو قبلا تو گوشی کای دیده بود به سرعت دست منشی رنجون برای پیشنهاد بالا رفت و در لحظات بعد هم نگاه کریس به دی‌او و دست دی‌او که برای پیشنهاد بعدی بالا رفته بود. قیمت پایه سه و دویست میلیون وون بود و پیشنهاد رنجون سه میلیون و هشتصد بود و کریس قیمت رو به چهار میلیون افزایش داد و به صورت رنجون نگاه کرد ، همچنان نگاه رو به جلو و بی تفاوت.

رنجون بلافاصله چهار میلیون و نیم رو پیشنهاد کرد و لحظه ی بعد کریس قیمت رو تبدیل به پنج میلیون و صد کرده بود. اخم ریزی دوباره روی صورت رنجون نشست و کنار گوش منشیش چیزی رو زمزمه کرد و با نگاه شوکه اش مواجه شد ولی سرتکون داد و بهش اطمینان داد و آخرین پیشنهاد مطرح شده هفت میلیون بود ، قیمتی که نشون می داد ارزش تابلو برای رنجون حتی از ضرر کردن هم بیشتره و البته نگاه اخم آلود رنجون که غرورش رو داد می زد بهش اطمینان داد که حتما چیز مهمی مربوط به اون تابلو وجود داره ولی قرار نبود تا وقتی که ضرری به کریس می رسونه توش دخالتی داشته باشه.

Mixed With Blood ;✧☾Donde viven las historias. Descúbrelo ahora