واقعا از صحنه ای که دیده بودم حالم بد شده بود و نمیدونستم باید چیکار کنم، رفتم توی خونه و نوشیدنی خوردم ولی بدتر حالمو بهم ریخته تر کردن
+هوفف...روبی کدوم گوری ای ....
با کلافگی به داخل خونه که پر ادم بود نگاه کردن و خودمو از پله ها کشیدم بالا تا تونستم بالاخره دستشویی رو پیدا کنم و یه آبی به صورتم بزنم
سرم پایین بود و آب میخوردم .
متوجه ورود کسی تو دستشویی شدم و عجیب تر...این چرا هرکی هس وایساده دقیقن پشت من؟!
برگشتم و با دیدن لیرابلو جا خوردم و چسبیدم به سینک دستشویی، ساکت و اروم نگاهم میکرد و خدای من!چشماش کاسه خون بودن...
+ هین!...
...-مهمونی چطوره مدی؟
چند ثانیه خیره و با وحشت نگاهش میکردم
+چرا اونکارو اونجا با اونا کردی؟...
به ستون پشتش تکیه داد و ابروهاشو با اعتماد بنفس بالا انداخت
-بزار بگیم کاری کردن که من زیاد خوشم نیومد!..
+پس حالا قلدرا قلدر پیدا کردن؟
پوزخند زد
-میشه اینجوری گفت
+فکر کردی کی هستی....لیرابلو.. اروم زمزمه کردم و نگاهمو بهش ادامه دادم ولی یه حسی بهم میگفت اون بهترین حرف ممکن نبود،
تکیه شو از دیوار گرفت و خودشو اورد جلو نزدیکم... اوه بوی الکل و عطر غلیظش یکاری میکرد انگار من اون همه مشروبو خوردم
-خیلی جرعت داری
+به تو ربطی نداره
شرایطی که خود احمقم بوجود اوردم داشت میترسوندتم... رومو کرده سمت در و از کنارش رد شدم که صداشو پشتم شنیدم
-میخوای بدونی چرا اون پایین الکس یکم خیس شد؟
بی اهمیت با قدمام ازش دور میشد و سعی میکردم نفس عمیقی بیرون بدم که نفسم با کوبیده شدنم به دیوار بند اومد..
خودشو چسبونده بود بهم و بینیشو میساوید به کنار صورتم و اروم زمزمه میکرد
-وقتی باهات حرف میزنم دوست دارم نگات بهم باشه
+... نفسم میلرزید و یه دستش دور گلوم اروم فشرده شده بود و دست دیگشو کنار بدنم حرکت داد و لمس کرد..
YOU ARE READING
Lirablu Story
Teen Fiction🔞لیرابلو اسم دختر بایسکشوالیِ که با اومدن مدی، دختر تازه وارد همه شیطنت و خوش گذرونیاش محو مدی میشه و مدی هم بعد چند باری بحث و جدل کم کم از لی خوشش میاد ❌برای خوندن فصل دوم به بوک ها مراجعه کنید❌