#part40
الارم رو مخ و پرسرو صدای بالا تختش ول کن نبود،بالاخره چشمای چسبیده بهم دیگشو بزور وا کرد و با انگشت دکمه Dismiss الارم گوشی لی رو فشار داد
+لعنت بهت...
-هوم؟...صبحه؟
+بلند شو لی...الارمت پاره کرد خودشو
-امروز که جمعس..
+آره اینو به خودت بگو که یادت رفته الارمو قطع کنی نابغه
لی خمیازه طولانی کشید و چشماشو ماساژ داد و حدس میزد بقیه روزو باید از کم خوابی با سردرد بگذرونه
+..هوف..میرم دوش بگیرم
-اوهوم...باشه
بعد از برداشتن پیرهن و لباساش از رو زمین کنار تخت چشماشو کمی ماساژ داد تا دیدش شفاف شه و اخرین تصویری که بعد رفتن داخل حموم داشت لی بود که هنوز با قیافه خوابالو با گوشیش ور میرفت
.
.
🔞
لی
چن دوری تو گوشیم چرخیدم و ایمیلامو چک کردم...اوف پسر واقعا روز مزخرفیه..
قراره کل روزو هیچکاری کنم...درحال دور زدن این فکرا بار ها و بار ها تو مغزش بود که نگاهش برگشت به حموم، مدی که از یکم جسارت ناراحت نمیشد میشد؟..
به لبه تخت نزدیک تر شد و همچنان با افکار شک الودش که همه جارو پر کرده بودن غرق شده بود،کل زندگی لنتیش ریسکای زیادی کرده بود پس نمیتونست اتفاق بدی بیوفته... بلخره دلشو به دریا زد و لباساشو طوری که باید رکورد سرعت میزد از تنش در اورد و وارد حموم شد
نگاه خیره مدی که زیر دوش نگاهش میکرد بهش دوخته شده بود و لی مستقیما به سمتش کشیده میشد که بالاخره با رسیدنش به زیر دوش لباشون محکم باهم برخورد کرد و خودشون غرق بوسه های خیس زیر دوش کردن
لی بدن مدی رو لمس میکرد و گاهی متوجه لبخند گشاد مدی که از خشنودی و کمی قلقلک زده بود میشد
شکنجه دادن لب های مدی توسط لی تموم شد و لاو بایتایی که روی گردن و تنش مینشوند شروع شدن و کنار پهلو ها و شکمش ادامه پیدا کرد و ناله های خفه مدی به روح لی قدرت میدادن که کارشو با شدت بیشتری انجام بده و پوست سفید اون دخترو تا جایی که میتونه کبود کنه
به بین پاهاش رسید و با مکث به چشمای خمار مدی که انگار فریاد میزدن و برای ادامه دادن کارش التماسش میکردن خیره شد
اون دختر با قطره های آب روی بدنش سکسی تر بنظر میرسید و داشت دیوونش میکرد، وقتش بود کاری که شب تولد لی به پایان نرسید انجام بشه...مدی هنوز باکره بود و لی هم ته دلش میدونست روانیِ اینه که اولین نفر باشه که اونو ازش میگیره
آروم طوری که انگار روی بدن مدی خزید به سمت صورتش اومد و ایستاد،دستاش هرلحظه دست به جسارت بیشتری میزدن و همه جای بدن مدی رو نوازش میکردن که لی با شنیدن اولین کلمه حرکتشونو متوقف کرد
+..میخوای انجامش بدی؟..
-اگه خواسته ی توام هستمدی ترجیح داد با کلمات جوابشو نده و با بوسه محکمی که روی لباش کوبوند حالش کرد که نباید این فرصتو از دست بده.حالا لی جوابی که میخواستو گرفته بود و دنباله بوسه مدی رو ادامه داد تا کنترل نفس کشیدن اون دختر روهم داشته باشه
دست لی بالا اومد و صورت مدی رو نگه داشت طوری که انگار مدی خورد شدن فکش رو بین اون انگشتای لنتی لی حس میکرد ولی حالا تو ذهتش این فکرو پس گرفت چون با وارد شدن دوتا انگشتای لی داخلش که هرلحظه جنبیدنشون تندتر میشد ،احساس میکرد از درد دیگه قدرت ایستادن رو پاهاش رو هم نداره و ناله ای از سر لذت از بین لباس بیرون پرید ولی لی با بوسه های خیسش بهش امون نداد و نالشو با گاز محکمی از لباش خفه کرد و نفسشو با لذت بین لبای مدی کوبید..
..✧
~~
اینم یه پارت طولانی و اسمات دار :)
اولین باره اینجوری مینویسم...پس امیدوارم دوس داشته باشید :'
YOU ARE READING
Lirablu Story
Teen Fiction🔞لیرابلو اسم دختر بایسکشوالیِ که با اومدن مدی، دختر تازه وارد همه شیطنت و خوش گذرونیاش محو مدی میشه و مدی هم بعد چند باری بحث و جدل کم کم از لی خوشش میاد ❌برای خوندن فصل دوم به بوک ها مراجعه کنید❌