#part18
لی"حال"
وسط سالن به خودم اومدم و راستش نمیدونستم چند دقیقس که تو خاطراتم غرق شده بودم و به ویترین جوایز خیره بودم
ترس اینکه دوباره به کسی علاقه مند بشم و دوباره بخاطر زیاده روی من اتفاقی براش بیوفته دیوونم میکرد و انگار از درون به تمام وجودم چنگ میکشید و نمیزاشت نزدیک مدی شم. لعنت بهم که نمیتونم عین آدم زندگی کنم...
.
.
مدی کلافه و بی حوصله کنار روبی راه میرفت، هرچند توی لباس یاسی رنگ دو تیکه و ارایش چشم قشنگش فوق العاده بنظر میرسید ولی چه فایده، از اول روز شروعش خوب نبود و اصلا حوصله نداشت
-امروز تو حالت خوبه مدی؟
+...نمیدونم باید چه جوابی بدم پس نپرس
-خب...اگه راجبش حرف نزنی چجوری میخوای ازش رها شی؟
+از کی لی؟
-خب پس درست حدس زدم..قزیه اون قلدر عوضیه
+نمیدونم چرا انقدر عجیبه
-اون عجیب نباشه کی باشه!..
+آره ولی... اون دیشب منو از ته دل بوسید... اینو میدونم
-اون انقدری با بقیه بازی کرده که بدونه چطوری این حسو بهت بده مدی
+نه روبی...منظورم اینه...واقعا از ته دل بود
حتی...انکار میخواست بهم یچیزی بگه...
-یچیزی بگه؟
+آره!...انگار درخواست قرار داشت...
-منکه سر در نمیارم...ولی خب چه کمکی ازم برمیاد؟
+کاش میدونستم...نمیدونم باید چیکار کنم
روبی چند ثانیه مکث کرد
-ببین یچیزیو خوب میدونم، وقتی از یچیزی سر درنمیاری، راجبش سوال کن! بدون داشتن جواب ،نمیتونی به چیزی جواب بدی.
+بنظرت قراره باهام حرف بزنه؟
-من نمیدونم...ولی اگه انقدر ذهنتو گرفته باهاش حرف بزن. هرچی سریع تر بهتر
مدی تیکه باریک موهاشو از جلو صورتش کنار زد
+اوهوم...باشه
فلوریا با ذوق و همون لبخند همشگیش و یه دسته تراکت توی دستاش نزدیک میشد
-چطورید گایز!
روبی بلافاصله جواب داد
ر-فلوریا حوصلتو نداریم
م-حق با روبی عه
ف-تند نرید بی حوصله ها! فقط اومدم توی استخر پارتی یکشنبه شب دعوتتون کنم خونه ام
م-ما دوتارو؟
و کوتاه و متعجب به روبی نگاه کرد
ف-چرا که نه، همه توی پارتی دخترن، منم از خلوتی خوشم نمیاد پس هر دختری میبینم دعوتش میکنم
و با شوق لبخند گشادی زد و یهو مدی و روبی همزمان تکرار کردن
ر-بهش فکر میکنیم!
م-میایم!
ریا بهشون خندید و ازشون دور شد
مدی و روبی ام گیج همونجا که بودن وایسادن و به تراکت های مهمونی نگاهی انداختن
..
هر پارت رو که خوندید ووت کنید لطفا🖤
YOU ARE READING
Lirablu Story
Teen Fiction🔞لیرابلو اسم دختر بایسکشوالیِ که با اومدن مدی، دختر تازه وارد همه شیطنت و خوش گذرونیاش محو مدی میشه و مدی هم بعد چند باری بحث و جدل کم کم از لی خوشش میاد ❌برای خوندن فصل دوم به بوک ها مراجعه کنید❌