part30

399 36 7
                                    

گایز این دو  پارت صحنه داره 🔞

لی
همینطوری دنبال خودش میکشیدم و با اینکه خودم تشنه رفتن باهاش تو یجای خلوت بودم ولی انگار از اینکه داشت طولش میداد بیشتر تحریک و وسوسه میشدم و میزاشتم به کارش ادامه بده که بالاخره تمام ادمای توی راهرور و دود غلیظ سیگاراشونو رد کردیم و به اخر راهرو رسیدیم.

دیگه صبرم تموم شده بود و میتونستم صدای ضربان قلبمو توی سرم بشنوم,
اروم جلوتر رفتم و کلید اتاق خصوصی ته راهرو رو از بین کلیدا پیدا کردم
همزمان انگشتای ظریف مدی رو حس میکردم که انگشت اشاره و وسطم دستمو ول نمیکنه و با قاطعیت تو دستش نگهشون داشته

کلیدو پیچوندم و رفتیم تو اتاق، بعد از وارد شدنمون درو بستم و صدای چرخوندن و قفل شدن در تو اتاق ساکت و غافل از هیاهو طبقه پایین پیچید.چند ثانیه ای میشد که پشت به اتاق جلوی در و جای کلید قفل شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم.
سکسای زیادی داشتم ولی...لعنتی! چرا نمیدونم باید از کجا شروع کنم با این دختر...نکنه کاری کنم خوشش نیاد؟
هرکی واسم مهم نبوده مدی مهمه "نمیخوام اسیب ببینه"
.
.
.
تا چند ثانیه این جمله مثل یه چرخه لعنتی تو مغزش پیچید تا اینکه اروم لمس مدی رو که اروم دستاشو رو پشت لی میکشیدو حس میکرد
نفسشو عمیق بیرون داد و محکم سمت مدی برگشت و چرخوندش و نفس مدی از کوبیده شدن پشتش به دیوار کوتاه بند اومد.
لی اول کنار گردنش نفس گرفت و اروم بوسه های خیس و داغشو رو پوست گردن و فَکِ مدی نشوند و بلافاصله دستاش ماهرانه سراغ لباس مدی رفت و از پشت سگکاشو دونه به دونه ولی به سرعت باز میکرد
ما بین اینکارای لی مدی سرمستانه خودشو رو دیوار بالا میکشید و دستش که به دستگیره در برخورد کرد اروم پایین تر سُرش داد و کلیدو چرخوند و درو قفل کرد
لی تقریبن لباس مدی رو تا روی پاهاش پایین کشیده بود و داشت پوست تنشو با کیس و لاو بایت میپوشوند که مدی صبرش تموم شد و لی رو از یقه کتش بالا کشید و با شتاب لبای لی با مدی برخورد کردن و پیوسته مشغول بوسیدن شدند
لی صورتشو فاصله داد و تو فکر این بود که چجوری میخواد مدی رو به فاک بده، مدی متقابل به لی خیره شده بود و انتظار حرکت بعدیشو میکشید

Lirablu StoryWhere stories live. Discover now