+مایلم زودتر عکاس جدید رو ببینم.
جونگین بعد از تکون دادن کوتاه سرش به معنی سلام، رو به گیل گفت و مرد چرخی به چشماش داد. جونگین هیچ جوره قرار نبود دست از بی نزاکتیش برداره.
_حتما! البته امیدوارم برخوردت باهاش مثل من نباشه.
بهش طعنه زد و جونگین خنده ی کوتاهی کرد.
+این به خودش بستگی داره که روی اعصابم نباشه.
جونگین هم مثل خودش به طعنه جواب داد و گیل برای حفظ آرامشش و حمله نکردن سمت پسر پرروی روبروش نفس عمیقی کشید.
_بهتر نیست زودتر بریم و عکسبرداری رو شروع کنیم؟!
جانگ برای آروم کردن جو عجیب و ترسناک اتاق مدیریت پرسید و البته که دو نفر دیگه هم به همین موضوع فکر میکردن.
+هوم! خوب میشه اگه تا قبل از عصر تمومش کنیم. من میرم آماده بشم.
_قبلش باید به همدیگه معرفی بشین. پس دنبالم بیا.
قبل ازینکه جونگین سمت در خروجی بچرخه، گیل گفت و با خروجش از اتاق اجازه ی مخالفتی به جونگین نداد.
+شبیه قبلا های بکهیونه. باعث میشه بخوام خودمو خفه کنم.
جونگین با حرص گفت و جانگ همونطور که پشت سرش از اتاق بیرون میرفت، ریز خندید.
∞💫📷💕∞
گیل جونگین رو با خودش به سمت اتاق انتظار کمپانی کشوند و به طراح صحنه که رو به ورودی اتاق و مقابل شخصی نشسته بود، اشاره کرد که بقیه ی کارهای معرفی رو اون به عهده بگیره.
البته که اون رئیس کمپانی "KAI" بود و برای معرفی یه عکاس تازه وارد، وقت نداشت.طراح صحنه با لبخند به رئیسش اطمینان داد که همه چیز به درستی پیش میره و گیل بعد از تکون دادن سرش از اتاق فاصله گرفت تا به کار خودش برسه.
_آقای کیم. خوشحالم که میبینمتون.
طراح صحنه با اینکه از جونگین بزرگتر بود اما با احترام بهش خوش آمد گفت و جونگین با خم کردن کوتاه کمرش، قدمی به داخل اتاق انتظار برداشت.
_میدونم که فرصتی برای خوش و بش کردن نیست و باید زودتر پروژه رو تموم کنیم، پس مقدمه چینی نمیکنم. ما دیروز به چندین نفر برای همکاری پیشنهاد دادیم و خوشبختانه تونستیم ایشون رو موقتا جذب کنیم.
طراح صحنه با لبخند به کسی که مقابلش و همچنان روی مبلمان نشسته بود، اشاره کرد و نگاه جونگین از طراح صحنه گرفته شد و به شخص نا آشنایی که هنوز هم پشتش به اون بود افتاد.
+خوشحال میشم اگه معرفی کوتاهی داشته باشیم و به عکسبرداریمون برسیم. میدونین که من برنامه ی سنگین و فشرده ای دارم.
جونگین بعد از گرفتن نگاه کوتاهش از شخص نا آشنا، خطاب به طراح صحنه گفت و مرد لبخند دستپاچه ای زد.
YOU ARE READING
﹏•メ↬ Great wrecking ball, Great miracles_S2 ↫メ•﹏
Fanfiction←فیک: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل دوم ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: انگست، رمنس، اسمات ‡خلاصه‡ "جونگین کیونگسو رو از خودش روند و کیونگسو همونجوری که اون ازش خواست، رفت. بدون گذاشتن هیچ رد و نشونه ای از خودش. انگار که هیچوقت توی ز...