"chapter 24"

250 90 37
                                    

_دو... دو کیونگسو... گفتین به هوش اومده.

جونمیون نفس نفس زنان خودش رو به ایستگاه پرستاری رسوند و یکی از پرستارها تاییدش کرد.

_درسته.

_میتونم ببینمش؟!

لحن نگران جونمیون، لبخندی روی لب پرستار نشوند.

_البته. فقط کوتاه و بدون استرس.

جونمیون نفسی از سر آسودگی کشید و به سمت اتاق کیونگسو قدم برداشت. تقریبا بیست و چهار ساعت طول کشیده بود تا کیونگسو بهوش بیاد و جونمیون چیزی جز اینکه برادر کوچکترش رو سلامت ببینه، نمیخواست.

با رسیدن به پشت در اتاق، همزمان با نفس عمیق دیگه ای که کشید، اون رو باز کرد و جسم دراز کشیده روی تخت کیونگسو ‌رو از نظر گذروند. چشمهای کیونگسو بسته بودن و جونمیون به خیال اینکه شاید خواب باشه، قدمهاشو آهسته به سمت تخت برداشت.

کیونگسو رنگ پریده با لبهایی که خشک به نظر میرسیدن، چند خراش کوچک روی صورتش و دستهایی که دور مچش کبود شده بود، هنوز هم به چشمهای جونمیون زیبا دیده میشد.

کنار تخت ایستاد و با چرخوندن کلی نگاهش روی صورت و بدن کیونگسو، به آرومی یکی از دستهاشو گرفت و مشغول نوازشش شد.

چشمهای کیونگسو با لمس شدن دستش، باز شدن و با چرخش گردنش به سمت چپ، تونست جونمیون نگران رو ببینه. چشمهای مرد بزرگتر با دیدن پف چشمهای برادرش، پر شدن و همراه با صدا زدن اسمش، قطره اشکی روی گونه ش سرازیر شد.

_کیونگسو.

لبهای خشک کیونگسو به لبخند کمجونی باز شدن و جونمیون دستش رو محکمتر فشرد.

-هیونگ.

صدای گرفته ی کیونگسو بعد از یک روز سخت، گوشهای جونمیون رو نوازش کرد و لبخند نگران جونمیون به صورتش پاشیده شد.

_خوشحالم که سالمی. خداروشکر.

جونمیون با صدایی که سعی در مخفی کردن بغضش نداشت، گفت و کیونگسو لبخند خجالت زده ای به مرد کنارش زد.

-متاسفم... که نگرانتون کردم.

جونمیون سر تکون داد و مچ کبودش رو به نرمی نوازش کرد.

_همین که سالمی و الان کنارمی کافیه.

کیونگسو لبخند دیگه ای زد و با تر کردن لبهاش با زبونش، چشمهاشو بست و اجازه داد جونمیون به نوازش کردنش ادامه بده.

_خیلی نگرانت بودیم. یه دفعه از جشن غیبت زد و هر چی باهات تماس میگرفتیم جواب نمیدادی. وقتی از بیمارستان بهم خبر دادن و پلیس بهم گفت تو رو‌ گروگان گرفته بودن...

-پلیس؟!

چشمهای کیونگسو دوباره باز شدن و انگار که با حرفهای جونمیون یادش اومده باشه چه اتفاقی افتاده، اخم کرد.

﹏•メ↬ Great wrecking ball, Great miracles_S2 ↫メ•﹏Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang