"chapter 20"

253 94 22
                                    

+ازم خواسته بودی بعد از تموم شدن کارم ببینمت.

جونگین با نشستن مقابل رئیس کمپانی گفت و گیل سرش رو تکون داد. به نظر میرسید جو آشفته و سنگین  همیشگی بین اون دو نفر اینبار کمی آروم تر باشه اما این فقط تا زمانی بود که هردوشون ساکت بودن.

_راجب چیزی که ازم خواستی فکر کردم و قبولش میکنم.

جونگین نیشخندی زد و نگاهش رو دور تا دور اتاق چرخوند.

+بهتره بگی به پیشنهاد پر منفعتی که دادم جواب مثبت دادی.

گیل خنده ی کوتاهی کرد و دستاشو روی میزش قفل کرد.

_هر چی! مهم اینه که قراره از تو دفاع بشه. ارزششو نداره؟

«خوک حرومزاده»

جونگین توی ذهنش جوابی که سر زبونش بود رو بهش داد و در عوض اون هم لبخندی به چهره ی نکره ی گیل زد.

+لازم نیست بابتش تشکر کنم درسته؟

گیل سر تکون داد و شونه ای بالا انداخت.

_این یه معامله ی برد برده و نیازی به تشکر نیست. هر چند میدونم هیچوقت از من تشکر نمیکنی.

+خوبه که میدونید. 

اینبار گیل با صدای بلندتری به جواب پسر گستاخ مقابلش خندید و جونگین منتظر بهش خیره موند.

+باید بدونم چجوری قراره ازم دفاع بشه.

گیل ابرویی بالا انداخت و بازدمش رو بیرون فرستاد.

_دختری که همرات بود...

+دوست دخترمه.

قبل از تموم شدن سوال گیل، جونگین زودتر جواب داد و گیل سر تکون داد.

_میتونم بپرسم چند وقته که با هم تو رابطه اید؟!

+بیشتر از یکماه.

_میدونم به من ربطی نداره اما بهتر نبود ما رو در جریان قرار میدادی؟

+همونطور که گفتین زندگی شخصی من به کسی مربوط نمیشه.

گیل سر تکون داد و بعد از نوشتن چیزی، به جونگین نگاه کرد.

_سعی میکنم سریع جمع و‌ جورش کنم.

+در رابطه با اون تهدید؟

گیل لبش رو به گوشه جمع و چشمهاشو تنگ کرد.

_نمیتونیم از یه عکس و یه متن تایپ شده بفهمیم کی بوده که. فعلا بیشتر مراقب باش و اگه چیز مشکوکی دیدی خبرم کن.

جونگین سر تکون و زودتر از اتاق گیل بیرون رفت. مثل همیشه اون مرد باعث میشد سردرد بگیره.

∞💫📷💕∞

با تموم شدن عکسبرداری اون روزش، کش و قوسی به بدنش داد و در جواب مدلهای جوان که با تشکر و خسته نباشید از کنارش رد میشدن، سر تکون داد. جونگین یک ساعت قبل از کمپانی بیرون رفته بود و مطمئنا تا حالا به خونه ش رسیده بود.

﹏•メ↬ Great wrecking ball, Great miracles_S2 ↫メ•﹏Where stories live. Discover now