+تنهایی؟
جونگین همونطور که از جلوی در کنار میرفت تا سهون داخل بیاد پرسید و پسر بلند تر هومی کرد.
_بکهیون گفت کمی احساس خستگی میکنه.
جونگین بیخیال پذیرایی کردن نزدیک سهون نشست. به هر حال سهون میتونست خودش به آشپزخونه بره و هر چی میخواد برداره.
_اون یکم عجیب شده جونگین.
سهون بعد از چند دقیقه سکوت گفت و جونگین ابرویی بالا انداخت.
_چند شبه که اجازه نمیده با هم سکس کنیم و حتی مثل قبل هم نمیذاره ببوسمش.
سهون با دم عمیقی جمله هاشو تموم کرد و جونگین یکم سکوت کرد.
+خب... به نظرت مشکلش چیه؟
_نمیدونم. اون حتی یبار هم کلاساشو پیچوند و نرفت دانشگاه.
+این عجیبه؟ همه این کارو میکنن. پیچوندن کلاس و درس یه چیز عادیه. شما تو مدرسه زیاد انجامش میدادین.
_ولی بکهیون دانشگاهش رو خیلی جدی میگرفت.
+شاید فقط حوصله نداشته و خسته بوده.
_اما من نباید دلیلش رو بدونم؟! اون دوست پسرمه و هیچوقت چیزی رو ازم مخفی نمیکرد. میترسم اتفاق بدی افتاده باشه. بکهیون دقیقا مثل وقتی شده که اون عوضی توی مدرسه تهدیدش کرده بود که رابطه ش با منو لو میده.
سهون با نگرانی گفت و جونگین کاملا سمتش چرخید و شونه هاشو گرفت.
+پس بهتر نیست که باهاش حرف بزنی و مشکلش رو بپرسی؟!
_من چندبار ازش پرسیدم ولی اون میگه چیزی نیست و لازم نیست نگران باشم. این بیشتر نگرانم میکنه جونگین.
جونگین به چشمهای دوستش نگاه کرد و لبخند اطمینان بخشی بهش زد.
+بکهیون پسر سرسختیه و با همه چیز میجنگه. نگرانش نباش و فقط حمایتش کن.
سهون سر تکون داد و جونگین ضربه ی آرومی به شونه ش زد.
_تو و سوجین... چیکار کردین؟
سهون برای عوض کردن جو پرسید و جونگین شونه ای بالا انداخت.
+با هم قرار میذاریم. تو خونه ی من.
_اوه... خوشحالم که فراریش ندادی.
+ولی تو الان نباید ناراحت باشی؟ ازونجایی که قول داده بودی با دوست پسرت منو بفاک میدین؟
جونگین با شیطنت گفت و سهون کوتاه خندید.
_واقعا حیف شد. ولی سوجین مشکلی نداره؟ اینکه نمیتونین بیرون از خونه با هم باشین؟
+ما قبلا با هم حرف زدیم و اون موافقت کرد.
_دختر خوبیه.
YOU ARE READING
﹏•メ↬ Great wrecking ball, Great miracles_S2 ↫メ•﹏
Fanfiction←فیک: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل دوم ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: انگست، رمنس، اسمات ‡خلاصه‡ "جونگین کیونگسو رو از خودش روند و کیونگسو همونجوری که اون ازش خواست، رفت. بدون گذاشتن هیچ رد و نشونه ای از خودش. انگار که هیچوقت توی ز...