پشت در فروشگاه اسباب بازی ایستاد و برای داخل رفتن دو دل بود. حس میکرد هنوز هم برای روبرو شدن با جونمیون آماده نیست ولی از طرفی نمیخواست بیشتر ازین ادامه ش بده. با نفس عمیقی در رو باز کرد و نگاهش رو از بین قفسه ها چرخوند. فروشگاه بزرگی بود و اسباب بازی ها و عروسکهای داخلش، نه فقط بچه ها بلکه بزرگترها رو هم به وجد میاورد.
_خوش اومدین آقا...
با صدای شخصی به سمتش چرخید و پسر جوان پشت سرش رو شوکه کرد.
_کیم... کیم جونگین؟! باعث افتخاره که به فروشگاه ما تشریف...
_میتونی بری. من راهنماییشون میکنم.
جونمیون با نزدیک شدن به کارگر فروشگاه گفت و با فاصله گرفتن پسر، نگاهش رو به جونگین داد.
+سلام.
جونگین کوتاه گفت و جونمیون سر تکون داد.
_ازین سمت.
جلوتر از جونگین راه افتاد و جونگین پشت سرش به سمت اتاقی انتهای فروشگاه رفت. از همین حالا استرس گرفته بود و دستاش داشتن سرد میشدن.
_بشین.
جونمیون به صندلی های توی اتاق اشاره کرد و جونگین با چرخوندن نگاهش فهمید جایی شبیه اتاق استراحته.
_خب؟
جونمیون منتظر پرسید و جونگین ازینکه مرد مقابلش اهل مقدمه چینی نیست، توی اون موقعیت اصلا راضی نبود.
+من و کیونگسو با هم حرف زدیم و...نمیدونم با خبرین یا نه. ما دوباره از نو شروع کردیم.
جونمیون سر تکون داد اما قیافه ش جوری به نظر میرسید که انگار ازین موضوع خوشش نیومده.
+من... خب راستش میخواستم راجب خودم باهاتون حرف بزنم. اتفاقاتی که افتاد باعث شدن که منو اشتباه بشناسین و میتونم درک کنم. اینکه دوست ندارین من که اون همه باعث اذیت و آزار کیونگسو شدم رو نزدیکش ببینین. اما... الان اومدم بهتون اطمینان بدم که نمیذارم دیگه اتفاقی براش بیفته.
_فکر میکنی میتونم بهت اعتماد کنم؟
+قبول دارم که با کیونگسو بد بودم. اونو از خودم روندم و اجازه ندادم از خودش دفاع کنه اما ما هردومون بچه بودیم.
_الان که دیگه بچه نیستی!
+نه. هم من و هم کیونگسو تو این شیش سال خیلی چیزا یاد گرفتیم. کیونگسو فهمید نباید زود اعتماد کنه و منم یاد گرفتم زود قضاوت نکنم.
_شما که رابطه تون درست شده پس دیگه نگران چی هستی؟ میتونین زندگیتونو کنین.
+شما ازینکه درست شده ناراحتین؟
جونگین با وجود اینکه میتونست حدس بزنه جواب سوالش چیه باز هم پرسید و جونمیون شونه هاشو بالا انداخت.
ESTÁS LEYENDO
﹏•メ↬ Great wrecking ball, Great miracles_S2 ↫メ•﹏
Fanfic←فیک: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل دوم ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: انگست، رمنس، اسمات ‡خلاصه‡ "جونگین کیونگسو رو از خودش روند و کیونگسو همونجوری که اون ازش خواست، رفت. بدون گذاشتن هیچ رد و نشونه ای از خودش. انگار که هیچوقت توی ز...