_یه نفر همه ش منو بکهیونو بخاطر اینکه تو حلق همدیگه بودیم مسخره میکرد ولی الان خودش...
جونگین زودتر از اینکه سهون جمله شو تموم کنه، سیلی محکمی روی باسن لختش نشوند و پسر بلندتر، نالید.
_وحشی چرا میزنی؟ آی... میسوزه...
صدای سهون اونقدر هم بلند نبود که به گوش کیونگسو برسه اما جونگین نمیتونست ریسک کنه و اجازه بده دوست احمقش اون پسرو همین اول راهی فراری بده.
+میتونی بدی دوست پسرت بوسش کنه و دردش کم شه.
جونگین با چرخوندن چشماش گفت و زیر دوش رفت تا بدنشو بشوره.
_قبول کن کیم جونگین. تمام مدت حواست بهش بود. ببینم خبریه؟
سهون اینبار آرومتر پرسید و جونگین چشم غره ای بهش رفت.
_انکار نکن. حتی خودشم متوجه بود که داری با نگاهت میخوریش. البته خب حق داری. اون خیلی جذابه. بکهیون که هیچی حتی منم نمیتونم بهش نگاه نکنم. انگار میکل آنژ زنده شده و هیکلشو بی نقص تراشیده.
جونگین آهی کشید و سعی کرد نگاهش رو کنترل کنه. نمیخواست بیشتر از این به سهون بهونه برای متلک انداختن بهش بده.
+به جای چرت گفتن برو دوست پسرتو جمع کن. یکم دیگه پیش بره بهش پیشنهاد سکس میده.
سهون اخمی به بکهیون کرد. جونگین بیراه هم نمیگفت.
_فکر نکن اینجوری میتونی از زیرش در بری. بالاخره از زیر زبونت میکشم بیرون. بکهیون!
اسم بکهیون رو همونطور که سمتش میرفت صدا زد و وقتی پسر کوتاهتر سمتش چرخید، بوسه ی سریعی روی لبش نشوند.
کیونگسو زودتر از زیر دوش بیرون رفت و مشغول خشک کردن بدنش شد. بعد از اون جونگین و دو پسر دیگه خودشون رو خشک کردن و بکهیون اینبار به جای کیونگسو به بدن لخت جونگین زل زد.
_میتونست برای من باشه.
جونگین با ابروهای بالا رفته به بکهیون نگاه کرد و پایین تنه ش رو زودتر با حوله پوشوند.
+به همه چشم داره.
جونگین با آه گفت و سهون دوست پسرش رو سمت خودش چرخوند. میدونست بکهیون فقط برای اذیت کردنشون اون حرفا رو میزنه.
_اونقدرا هم که فکر میکردم پلاسیده نشدی. میتونی روی پیشنهاد همیشگیمون فکر کنی کیم جونگین.
اینبار سهون هم دوست پسرش رو همراهی کرد و بعد هردوشون ریز خندیدن.
+خواهش میکنم فقط بذارین کپک زده منو بذارن توی تابوت. حتی فکرشم تنمو میلرزونه.
کیونگسو که سعی میکرد نسبت به بحثشون بی تفاوت بمونه لبخند کوچیکی زد و لباسهاشو تنش کرد. با حوله ی کوچیک تری که با خودش آورده بود موهاشو خشک کرد و روی نیمکتهای بیرون رختکن منتظر بقیه موند. صدای خنده ی بکهیون و سهون تا وقتی که همه شون از رختکن بیرون برن، توی فضای خلوت میپیچید و کیونگسو با جمع شدن همه، گوشیش رو توی جیبش چپوند.
YOU ARE READING
﹏•メ↬ Great wrecking ball, Great miracles_S2 ↫メ•﹏
Fanfiction←فیک: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل دوم ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: انگست، رمنس، اسمات ‡خلاصه‡ "جونگین کیونگسو رو از خودش روند و کیونگسو همونجوری که اون ازش خواست، رفت. بدون گذاشتن هیچ رد و نشونه ای از خودش. انگار که هیچوقت توی ز...