⬛part:24

3.8K 688 154
                                    

به سو نگاه کردم خم شدم از شکلات رو میز بهش دادم با ذوق از دستم گرفت مشغول خوردنش شد به دکتر نگاه کردم

-امروز میتونید ازمایش سازگاری بافتی و بگیرید؟ ببینید سازگاری دارن یانه؟

لبخند زد از جاش بلند شد: البته چرا که نه هرچه سریع تر انجام شه بهتره با روال کار اشنایی میتونم درخواست کنم سو و ببریم به بخش؟

از جام بلند شدم سو بغل کردم سمت مسیری که راهنمایی میکرد رفتم نگران به خودم چسبوندمش

-ددی میریم پیش هوآ؟

-نه عزیزم تو اول به هوآ کوچولو کمک میکنی خوب بشه بعد میبینیش

-چطوری کمک کنم

-یه کوچولو میخوابی بهت امپول میزنن خوب میشی باشه؟

چشاش ترسید به شونم چنگ زد: نه نه ددی نه من میترسم

-ترس نداره که عشقم اصلا درد نداره

-نمیخوام قول میدم پسر خوبی باشم ددی امپول نمیزنم

دستش و دور گردنم حلقه کرد چسبید بهم : لطفا لطفا

زد زیر گریه

پووف کلافه کشیدم وارد اتاق شدم که دوتا پرستار و خود دکتر بودن سو از گردنم جدا نمیشد گریه میکرد و جیغ میزد

-من.امپول نمیزنمممممم لطفا لطفا ددی

جیغ زد: ددی گوک ددییییییی نجاتم بده

دستم و رو دهنش گذاشتم به زور از خودم جداش کردم: سو عزیزم من و ببین عشقم زنگ بزنم ددی گوک بیاد پیشت؟ اروم میشی؟

همچنان گریه میکرد جیغ میزد: ددی دیگه دوست ندارم دوست ندارمممممممم تو بدی بد بدی

به زور گوشیم و از جیب شلوار تنگم بیرون کشیدم در حالی که سو همچنان به گردنم چسبیده بود شماره کوک و گرفتم بلافاصله صدای گرفته اش تو گوشی پیچید

-جیمین؟

-کجایی؟

-بیمارستان پیش هوآ

-بیا طبقه دوم بخش نمونه گیری

-چی؟

-عصبی زمزمه کردم: نشنیدی چی گفتم صدای گریه سو و نمیشنوی زود بیا اینجا اتاق 22

هول شده زمزمه کرد : باشه باشه دارم میام اتفاقی برای سو افتاده؟ جیمین یه چیزی بگو

 Truth The Untold-Untruth  [kookmin] Where stories live. Discover now