با دیدن مینهو انتهای سالن دستم و تو جیب شلوارم کردم از کنارش خواستم رد شم که بازوم و گرفت
-جیمین
نگاهش کردم دستش و برداشت: واقعا دگ نمیای بیمارستان؟
-برای مدت کوتاهی
مینهو: میتونی چقدر تلاش کردی تا زودتر دوره ات و تموم کنی؟ درست و تموم کنی ؟حالا به خاطر مراقبت کردن از بچه یکی دیگه داری خودت و عقب میندازی
-بچه یکی دگ نیست اون بچه عضوی از خانوادمه چه از این موضوع خوشم بیاد چه نیاد
شوکه دستش رو شونه ام نشست یقه ام و کنار داد زل زد به مارکم: تو مارک داری
-اینطور که معلومه اره
-پس دروغ نبود
اخمام تو هم رفت: چی؟
-فقط کافیه فن پیج های جفتت و چک کنی
-چی شده؟
-برو چک کن ف
کر نکنم.البته خوشت بیاد
از کنارم رد شد گوشیم و از تو جیبم در اوردم از بیمارستانی که گوشه و کنارش پشتم پچ پچ میکردن خارج شدم
تو ماشینم نشستم اسم جانگکوک و سرچ کردم با کلی فن پیج رو به رو شدم وارد یکی از پیج هایی که فالور بیشتری داشت شدم که با عکس مارک جانگکوک رو به رو شدم
صفحه پر بود از عکس هایی از جانگکوک تو لحظات متفاوت با مارک روی گردنش هواداراش میخواستن بدونن اون مارک برای جفتشه یا نه
میخواستن مارک جیهو و ببینن
خیلی هاشون عکس های قدیمی جیهو و کوک و گذاشته بودن و زوم کرده بودن تا ثابت کنن جیهو و جانگکوک وقتی با هم بودن مارکی نداشتن
با دیدن عکس سو تو بغل جانگکوک شوکه شدم برای اون شبی بود که رستوران بودیم من زودتر بلند شده بودم تا از پارکینگ ماشین و بیارم و جانگکوک با سو تو بغلش از رستوران خارج شده بود
خیلی ها کنجکاو بودن که نسبت کوک و سو چیه
خیلی های دگ مطمئن بودن که سو پسر جانگکوکه چون هر کوری از شباهتون متوجه میشد
دوتا عکس از چهره سو و هوآ و جانگکوک و جیهو کنار هم گذاشته بودن تا ثابت کنن سو چقدر شبیه هوآ و جانگکوکه
تعداد کمی هم حدس زده بودن که جانگکوک با یکی دیگه تو رابطه است
با زنگ خوردن گوشی و عکس جانگکوک روی صفحه نفس عمیق کشیدم جواب دادم
BẠN ĐANG ĐỌC
Truth The Untold-Untruth [kookmin]
Fanfictionنام: حقیقت نگفته_ خیانت [کامل شده] ژانر: امگاورس_کمدی_درام کاپل: کوکمین_ هوپوی_نامجین همه اش از خودش میپرسید اگه برمیگشت به عقب باز هم همون انتخاب هارو میکرد؟ باز هم به خاطر چیز های بی ارزش زندگی گذشته اشتباه میکرد؟ باز هم خیلی هارو از خودش میروند؟...