بطری سوجو تو دستش و سر کشید
نامجون: پس الان مینهو ازت یه رابطه جدی خواسته؟
سرم و تکون دادم: هوم
جین: میخوای چیکار کنی؟
-نمیدونم
یونگی: من قرار نیست دیگه بهت بگم مینهو ادم خوبیه یا نه چون یه بار این کار و کردم و مثل سگ پشیمونم ولی لطفا اینبار با چشم باز وارد رابطه شو
-اون واقعا ادم خوبیه نقش بازی نمیکنه
هوسوک: اگه میکرد تو میفهمیدی؟
نیشخند زدم: تجربه اش و داشتم هوسوک دیگه طرف مقابلم و میشناسم
تهیونگ: اگه بتونه با سو کنار بیاد میفهمم ادم خوبیه اگه بخواد اذیتش کنه گور خودش و با دستاش کنده
خندیدم: هی قرار نیست شبیه داستان های کلیشه ای از سو خوشش نیاد و کتکش بزنه
تهیونگ خندید : داری ازش طرفداری میکنی؟
-نه فقط تفکرات احمقانه تو برام جالبن
جین: یونگی تو مینهو رو بهتر میشناسی بیشتر از جیمین باهاش همکار بودی فکر میکنی ادم درستیه برای جفت جیمین بودن؟
یونگی شونه بالا انداخت: این دوتا یکساله باهمن حتما خود جیمین چیزی ازش ندیده که باهاش مونده
نامجون: جیمین اینجور موقع ها کور میشه
یونگی: وقتی عاشق باشه کور میشه نه الان که حسی به مینهو نداره
هوسوک: ازش خوشت نمیاد؟
-نمیدونم
تهیونگ: یعنی چی نمیدونم ببین میزنم ریخت و قیافه ات و داغون میکنما یا از یکی خوشت میاد یا نمیاد دیگه تکلیف من و مشخص کن
یونگی: تکلیف تو چرا؟
تهیونگ قیافه مسخره به خودش گرفت: بالاخره باید بدونم منتظرش بمونم یا نه
نامجون: باور کن بهترین گزینه برات همین تهیونگه با سو هم که خوبه همدیگه رو در حد مرگ دوست دارن
سر تکون دادم به تهیونگ که بهم لبخند دلبرانه و مستطیلیش و میزد چشم غره دادم: اره فقط کافیه باهم تنهاشون بزارم تا خونم و به اتیش ب
کشن
یونگی: مینهو دلیل برای جفت شدن باهات نداره مگر اینکه واقعا ازت خوشش بیاد و بخواد باهات جفت شه
ESTÁS LEYENDO
Truth The Untold-Untruth [kookmin]
Fanficنام: حقیقت نگفته_ خیانت [کامل شده] ژانر: امگاورس_کمدی_درام کاپل: کوکمین_ هوپوی_نامجین همه اش از خودش میپرسید اگه برمیگشت به عقب باز هم همون انتخاب هارو میکرد؟ باز هم به خاطر چیز های بی ارزش زندگی گذشته اشتباه میکرد؟ باز هم خیلی هارو از خودش میروند؟...