با منتشر شدن البوم جدید جانگکوک همه سر و صدا ها بیشتر شد خیلی ها دنبال این بودن که ببینن جیهو کجاست چون جانگکوک و سو و هوآ این سال های اخیر عکسشون جلد مجله سال کمپانی بود
و در اخر فهمیده بودن جیهو تو یکی از مراکز روان درمانی بستریه و حسابی جانگکوک و تحت فشار گذاشته بودن
حتی خیلی هاشون میگفتن چون جانگکوک به عنوان یه الفا امگاش و ول کرده جیهو به این روز افتاده
در اخر کمپانی جانگکوک بیانیه داده بود که رابطه جیهو و جانگکوک به طور کلی تموم شده و اون ها هیچوقت جفت ابدی هم نبودن
و جیهو هم به دلیل تشخیص پزشک تو اون مرکز بستریه
همه چیز خیلی بهم ریخته شده بود
ماشین و جلوی شرکت بابا نگهداشتم وقتش بود که بهش بگم من و جانگکوک با همدیگه ایم حتی مطمئن نبودم که ممکنه چه واکنشی نشون بده
از ماشین پیاده شدم و سمت شرکت رفتم باگذشتن از. سالن و راهروهای طولانی به بخش مدیریت رسیدم منشیش با دیدنم ایستاد
-خوش اومدید جیمین شی
-بابا داخله؟
-بله بفرمایید چیزی میل دارید براتون بیارم
سمت در اتاقش رفتم: ممنون چیزی لازم نیست
در و باز کردم وارد اتاق شدم سرش از توی لب تاپش بالا اومد
بابا: بالاخره اومدی
-سلام
از پشت میزش بلند شد رفت سمت دیگه اتاق: بیا اینجا
سمتش رفتم رو به روش نشستم: چیزی میخوری؟
-نه
-دگ از اومدنت نا امید شده بودم
-سرم شلوغ بود
سر تکون داد: حتما هوآ برات مسئولیت بزرگیه
-با هم از پسش برمیایم
نگاه کوتاهی به گردنم انداخت : به اندازه کافی یقه لباست باز هست که مارکت و ببینم
-بابا جیهو قراره چی بشه؟
-داره درمان میشه
-بعد از درمانش
به پشتی مبل تکیه داد پا روی پا انداخت با دقت نگاهم کرد : جیمین حس عذاب وجدان نداری؟
![](https://img.wattpad.com/cover/262861084-288-k203431.jpg)
YOU ARE READING
Truth The Untold-Untruth [kookmin]
Fanfictionنام: حقیقت نگفته_ خیانت [کامل شده] ژانر: امگاورس_کمدی_درام کاپل: کوکمین_ هوپوی_نامجین همه اش از خودش میپرسید اگه برمیگشت به عقب باز هم همون انتخاب هارو میکرد؟ باز هم به خاطر چیز های بی ارزش زندگی گذشته اشتباه میکرد؟ باز هم خیلی هارو از خودش میروند؟...