⬛part:22

4.1K 703 198
                                    

جیمین

تو کُلیدر با دیدن یونگی که دو تا پرستارا و یکی از انترن ها باهاش بود و بهش گزارش میداد نا مطمئن سمتش رفتم

-دکتر مین

قدماشون ایستاد همشون نگام کردن به دختره و پسرا لبخند زدم : خسته نباشید

کمی خم شدند: ممنون دکتر پارک

یونگی نگاشون کرد: بعدا با هم حرف میزنیم یادت نره اینو بیار برات امضاء کنم هیون

پسره سر تکون داد و سه تایی رفتن یونگی به مسیرش ادامه داد کنارش قدم برداشتم

-تهیونگ بهت زنگ زد؟

یونگی: اره ولی خستم و وقت ندارم

-تو که الان تموم میشی

یونگی: امروز یه عمل سنگین داشتم نیاز دارم استراحت کنم

سریع از کنارم رد شد قدمام و سریع برداشتم از پشتش وارد اتاقش شد وارد اتاق شدم و در و بستم

-میشه بگی مشکل چیه یونگی؟

یونگی: کجای اینکه میگم خستم به نظرت عجیبه

-من نگفتم خستگیت عجیبه این فرار کردنته که عجیبه

بالاخره تو چشمام نگاه کرد اخماش تو هم رفت: کی فرار میکنه؟

رفتم سمتش: تو فرار میکنی حالا بگو مشکل چیه؟

اخماش غلیظ تر شد: مشکل تویی و کارای عجیبت

-کدوم کارای عجیبم؟ من فقط داشتم شوخی میکردم تو واقعا فکر کردی تا جانگکوک یه اشاره بهم زد میپرم بغلش؟

یونگی: به نظر بی میل نمیای

ناباور نگاش کردم: تو چت شده؟

کلافه به صورتش دست کشید: هیچی جیمین فقط این روزا خیلی خستم تو هم کمتر رو مخم برو لطفا

-باشه مزاحمت نمیشم

سر تکون داد: میخوای بری پیست؟

-اره تهیونگ ازم خواسته نرم ناراحت میشه

-سو هنوز پیش جانگکوکه؟

-اره

-من در مورد هوآ پرس و جو کردم  بشین حرف بزنیم

رو مبل نشستم اونم جلوم نشست : دکترش و پیدا کردم

-میتونم باهاش حرف بزنم؟

 Truth The Untold-Untruth  [kookmin] Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora