رینگگگگگگگ رینگگگگگ
_ ریدم تو این گوشی که همیشه لحظه حساس زنگ میزنه
به سقف خیره شد
_ اه ریدم تو این زندگی حال ندارم برم دنبال کار بگردم
لباشو خیلی کیوت داد جلو..._یانگ (ننه جیمین ) : جیمیننننننننننن بلند شووو دیر میشههههههه
داد زد _اومدم
از تخت بلند شد.... صورتشو شست، مسواک زد و رفت پایین پشت میز نشست
یانگ گفت _بخور انرژی بگیری
جیمین با بی حوصلگی شروع کرد به خوردن
بعد از یه ربع از پشت میز بلند شد... به مامانش گفت_ من میرم حاضر شمپله هارو بالا رفت.. پیچید تو راهرو رسید تو اتاقش.. رفت سمت کمد، لباس هایی که از دیشب اماده کرده بود پوشید..
کت و شلوار طوسیشو پوشید،به همراه پیراهن سفید و کروات مشکی.. موهای بِلوندشو داد بالا و برق لبشو زد... عطر شیرنشو زد و رفت بیرون از اتاق ...
(برای این عکس کل گوگل رو گشتم 😑)
پله هارو پایین رفت و داد زد _مامان من دارم میرم چیزی لازم داشتی زنگ بزن
مامانش _ باشه پسرم امیدوارم بتونی کار خوب پیدا کنی ..
یه بوس هوایی هم فرستاد
درو باز کرد رفت بیرون و هوفی کشید ... راه افتاد ..
مدتی بعد:
بعد از کلی سختی به ایستگاه اتوبوس رسید
امروز شانس بهش رو کرده چون دقیقا همون موقع اتوبوس رسید..سوار شد واقعا امروز روز شانسش بود، یه دونه صندلی خالی بود رفت نشست..
_خب اول باید برم شرکت .... بعد برم شرکت jkv
بقیه راهو به بیرون نگاه کرد بعد از یک ربع رسید...
از اتوبوس پیاده شد، رفت تو شرکت و سمت اسانسور راه افتاد
_ چقدر این جا شلوغه
اسانسور اومد رفت توش (منحرف نباشین 😁🙄) طبقه سوم زد.. در بسته شد..
اسانسور به طبقه سوم رسید پیاده شد به سمت منشی رفت
جیمین : سلام اومدم برا اگهی استخدامتون
منشی : سلام خوش اومدین اما چند دقیقه پیش یکی رو استخدام کردیم
جیمین با لبای جلو داده گفت :خیلی ممنون خسته هم نباشید
منشی : ممنون
به سمت اسانسور رفت و ......
از در شرکت اومد بیرون سمت ایستگاه اتوبوس رفت بعد از 5 دقیقه اتوبوس اومد و سوار شدبرعکس دفعه قبل خیلی شلوغ بود رفت یه کنار وایستاد حدودا بعد از ده دقیقه رسید... پیاده شد باید یکم پیاده میرفت...
رسید به دم در یه نگاهی به ساختمون کرد و بعد وارد شد همه سر کارشون بودن ...
جیمین :واو
رفت سمت میز منشی
جیمین : سلام ببخشید برای اگهی استخدامتون اومدم
منشی : سلام بله بفرمایید رو صندلی بشینین تا من به رییس ها خبر بدم
جیمین : باشه ممنون
رفت رو صندلی کنار دیوار نشست و به کفشای مشکیش زل زد..
بعد از چند دقیقه
منشی اومد پیشش
منشی : بفرمایید اتاق
جیمین بلند شد... دنبال منشی رفت منشی در زد و وارد اتاق شد...
دوتا مرد جذاب دید که سرشون پایین بود و از این فرصت استفاده کرد که به تیپاشون نگاه کنه یکی شون پیراهن ابی کم رنگ پوشیده بود با شلوار مشکلی و اون یکی کت شلوار مشکلی با پیراهن مشکی
جیمین سلام کرد و دو رییس سر تکون دادن
منشی به جیمین گفت :اقای .....؟؟
جیمین :جیمین ، پارک جیمین
منشی : بله بفرماید بشینید
به سمت رییس ها کرد گفت : رییس من برم بیرون ؟
اونیکه لباسش ابی کم رنگ بود گفت : اره میتونی بری
ذهن جیمین :(واووووو چه صداییی داره لعنتی خیلی سکسی بود )
''''''''''''''''''''''
هاییییی
چطورین ؟
خب پارت اول
من همیشه هیچ حسی به پارت اول نداشتم
عاااا راستی شب هم پارت دو میزارم براتون
بوس
ووت یادتون نره 💜
YOU ARE READING
Two daddy and baby mochi
Romanceچی میشه اگه جیمین رو رییساش کراش بزنه ؟!!؟ اسم : دو ددی و بیبی موچی کاپل : ویکوکمین (ویکوک تاپ ) ژانر : روزمره ، تریسام ، رییس کارمندی ، امپرگ روز های اپ : شرط ووت تاریخ شروع : 1400/4/6 تاریخ پایان : ..... نویسنده : qzl and Crazy bestie