28

4.8K 490 135
                                    

متن چک نشده 🥺🙏🏻

گویگ یو : دکارسیون عوض کردین ، خیلی خوب و مدرن شده

تهیونگ : اره همش کار کوکه

و دست کوک گرفت بهش لبخند زد

هلن با تیکه گفت : از این کارا هم بلده 😒

تهیونگ با اخم گفت : مامان

هلن : چیه پسرم مگه دروغ میگم همیشه خراب کاری میکنه

صورت جونگ کوک وا رفت (بچم ): )
تهیونگ اخمش غلیظ تر شد : بسه ، جونگکوک خیلی کارا بلده و خیلی هم عالی انجام میده و فقط بخاطر رفتار شما استرس میگیری جلوتون خراب کاری میکنه که برای من مهم نیست چون همه جوره دوسش دارم

بعد به دست جونگکوک فشار وارد کرد ( برای این که بهش اطمینان بده

هلن با اخم به دستشون نگاه کرد بعد نگاهشو داد به تهیونگ : اتاق ما کجاست

تهیونگ : بیاین ببرمتون

تهیونگ با مامان باباش بلند شد به سمت اتاق مهمون رفت

تهیونگ در اتاق باز کرد : اینم اتاق شما کاری داشتین صدام کنینی

گویگ یو : مرسی پسرم

هر دو وارد اتاق شدن تهیونگ هم به سمت پایین رفت دید جونگکوک داره فنجونای قهوه رو میشوره به سمتش رفت از پشت بغلش کرد یه بوسه زیر گوشش گذاشت

تهیونگ : بریم بخوابیم خیلی خستم

کوک آخرین لیوان هم شست : بریم

تهیونگ دست کوک گرفت به سمت اتاقشون رفتن
تهیونگ رو تخت دراز کشید و کوک هم رفت تو بغل تهیونگ سرشو گذاشت رو سینش

هر دو بعد از چند دقیقه به خواب رفتن

صبح روز بعد

کوک اول دوش گرفت حاضر شد بعد تهیونگ رفت حموم کوک هم رفت تا صبحونه اماده کنه

کوک داشت قهوه هارو میریختن که پدر شوهر اومد

گویگ یو : صبح بخیر پسرم

کوک : صبح بخیر ، بشینین تا قهوه بریزم

گویگ یو : ممنون

کوک : خاله بیدار شد ؟ برای اونم بریزم

گویگ یو : نه اون الان بیدار نمیشع

کوک باشع زیر لب گفت

تهیونگ وارد اشپزخونه شد : صبح بخیر بابا

گویگ یو : صبح بخیر پسرم

تهیونگ : امروز میای شرکت ؟

گویگ یو : فعلا که نه اما شاید ظهر با مامانت اومدیم

تهیونگ : باشه

کوک جلوی هر کدوم قهوه گذاشت نشست و شروع کرد به خوردن

Two daddy and baby mochi Where stories live. Discover now