34

4.9K 568 198
                                    

( متن ادیت نشده ، لطفا مشکل داشت بگین درست کنم )

کوک : فکرا تو کردی ؟

جیمین دوتا قاشق شکر تو قهوه گونگ یو ریخت : راجب چی ؟!

کوک : من و تهیونگ

با این حرف کوک جیمین مثل سیخ وایستاد به دیوار جلوش زل زد

تهیونگ : جیمین ، جونگکوک چی کار میکنین ؟

کوک سرشو برگردوند دید تهیونگ به چارچوب در تکیه داده

کوک : حرف میزنیم

تهیونگ : این جوری ! اونم تو شرکت ؟ نکنه جیمین جواب داد ؟!

تهیونگ به سمتشون اومد کنار کوکمین به اپن تکیه داد

کوک به جیمین که هنوز نگاهش به دیوار بود کرد

کوک : نه ، اما همین الان ازش پرسیدم

تهیونگ دستاشو بغل کرد ( نمیدونم چجوری بگم چهار زانو ( ارنج ) دست 😂🤦🏻‍♀️ ) : خب جیمین 

دیرررینگگگگ درییینگگگ ( زنگ گوشی جیمین 😂)

جیمین که دنبال بهونه بود سریع دستشو کرد تو جیبش گوشیش برداشت بدون این که ببینه کیه جواب داد

جیمین : بله

یون : سلام جیمینی

جیمین : او سلام یونی چطوری ؟

یون : خب زنگ زدم که برای فردا شب دعوتت کنم از الانم بگم که  نه و نمیشه نداریم

جیمین خنده ای کرد : مطمئنی الان دعوت کردی ؟

یون : نه فقط خواستم احترام بزارم این حرفو زدم

جیمین : خوبه میدونی ، فقط کیه هستن ؟

یون : من سونگ ، لین ، یونگی اوپا ، هوپی اوپا ، نامی اوپا ، غر غرو اوپا و رییسات 

جیمین : غر غرو اوپا کیه ؟

یون : جین اوپا دیگه جیمینا انقدر خنگ نبودیا ، خب حالا میای ؟

جیمین : بهت خبر میدم شب چون باید برم خونه

یونی : اخی کوچولو با این سنت هنوز از مامان بابات اجازه میگیری اوخی

جیمین صورتش پکر شد (😐 این جوری )

جیمین : خدایا یون بزار تو اولویت اول شفا بده لطفااااا

یونی ادای جیمین در اورد : گدا یا یونی بجار اولویت اوو شُفا وده لدفااا ، خدا منتظر بود فقط تو بگی

جیمین به صدای یونی بلند بلند خندید : دیونه

یهو دستای کوک درش محکم شد و به عقب کشیده شد

جیمین باز مثل سیخ شد

یون : خب بگو چرا تا شب وقت میخوای جیمین شی ؟

Two daddy and baby mochi Where stories live. Discover now