31

4.8K 558 221
                                    

( متن چک نشده ببخشید )

کوک کیلیدو کرد تو در درو باز کرد

که با هلن که دستش چمدونه مواجه شدن 

تهیونگ : کجا مامان ؟

هلن : دارم میرم از دستم راحت شین

تهیونگ : کجا داری میری ؟

هلن : مگه مهمه ‍؟ ، برای شما ها هیچی مهم نیست نه برای تو نه خواهرت نه بابات

بدو بدو از در رفت بیرون

تهیونگ خواست دنبالش بره که

گونگ یو : صبر کن پسرم

تهیونگ : بابا مامان داره کجا میره

گونگ یو : میره خونه یکی از دوستاش

کوک : چرا گذاشتین بره !؟

گونگ یو : بهتر بود که بره یکم فکر کنه این جوری بهتره

تهکوک سری تکون دادن

گونگ یو تازه جیمینی دید گفت : واوووو پسرم تو هم
این جایی چه خوب بیشتر باهم اشنا میشیم

جیمین با لبخند بزرگ : البته

گونگ یو : بریم بشینینم

تهیونگ : من میرم لباسمون عوض کنم

کوک : منم

گونگ و جیمین مشغول صحبت شدن

تهکوم باهم به اتاق رفتن ، تهیونگ رفت سمت کمد درشو باز کرد خواست خم شه کشو باز کنه اما کوک از پشت بغلش کرد

کوک لباشو به گوش تهیونگ نزدیک کرد : خودتو ناراحت نکن عشقم ببین باباتم ناراحت نیست

تهیونگ تو بغل کوک چرخید : نمیشه اون مامانمه یه جورایی از خونم بیرونش کردم

کوک : تهیونگ تو واقعیت گفتی

تهیونگ : اوهوم

بعد یه بوسه رو پیشونی کوک گذاشت

همون جوری تو بغل هم بودن از ارامش لذت میبردن که کوک حرف زد

کوک : تهیونگ

تهیونگ : جانم

کوک : اممم من یه چیزی بهت میگم خب اما بدون که من همیشه عاشقتم

تهیونگ با اخم به کوک نگاه کرد سرشو اروم تکون داد

کوک : یه حسایی به جیمین دارم نمیدونم چیه ، وقتی کنار تو بهش حسودی نمیکنم وقتی کنارمه حس خوبی دارم بعد خیلی زود با هاش اوکی شدیم منو تو

تهیونگ با شنیدن حرفا کوک اخماش باز شد

تهیونگ : من فکر کردم تنها من این جوری فکر میکنم نگو تو هم این جوری

کوک با تعجب : واقعا !!

تهیونگ سرشو تکون داد هومی گفت

کوک : الان چی کار کنیم

Two daddy and baby mochi Where stories live. Discover now