32

4.7K 545 249
                                    

(متن اصلا چک نشده )

کوک بلند شد به لبای تهیونگ بوسه ای زد

به چشمای جیمین نگاه کرد بعد نگاهش به لباش رفت

سرشو نزدیک برد و لباشو رو لبای جیمین گذاشت

جیمین با چشمای درشت به چشمای بسته کوک نگاه کرد
جیمین با دستاش کوک هول داد اما جونگکوک یک سانت هم جا به جا نشود

تهیونگ هم انتضار این همه بی صبری کوک نداشت با تعجب به کوکمین نگاه کرد

جیمین کم بود نفس اورد با مشت یه سینه کوک زد ( اروم )

کوک هم از جیمین جدا شد تو چشماش نگاه کرد

جیمین با لکنت : ایـــــن چههههه کارییی بوووود هیووونگ

کوک : مگه چی کار کردم

جیمین( لکنت ) : منو بوووو سیییی دیییی چرااا !؟

تهیونگ : کوک یکم عجله نکردی !؟

کوک : چرا نداره دوست داشتم ، (به تهیونگ ) صبرم تموم شده بود تهیونگ اخه لباشو

کوک به لبای جیمین اشاره کرد

جیمین که از شک در اومد سریع بلند شد که فرار کنه

کوک نشست دست شو گرفت : کجا

جیمین : هیونگ ولم کن بزار برم فردا هم استفا میدم

تهیونگ با اخم : استفا برای چی ؟

کوک دست جیمینو به سمت خودش کشید رو پاش نشوند

جیمین لباشو کرد تو ذهنش به دیوار نگاه کرد

کوک که دید جیمین حرف نمیزنم : جیمین با توعه استفا برای چی

جیمین : این کار. درستی نیست ، نمیتونم ، نمیشع

خواست بلندشه که کوک دستاشو در کمرش چرخوند محکم گرفتش

تهیونگ : چرا نمیشع ، چرا درست نیست ، چرا نمیتونی

جیمین : هیونگ شما رییسام و هیونگامین اخه چجوری

کوک : جیمین یک لحظه به من نگاه کم

جیمین با تردید نگاهشو از دیوار گرف داد به کوک

کوک : تو به ما علاقه داری ؟

جیمین (( اگه بگم نه دروغ گفتم اگه اره نمیشع کهههه ، اگه بگم نه رفتار شون عوض میشه ‍؟! خدایا کمکم کننن ))

تهیونگ : جیمین !

جیمین فکراشو ول کرد  : اممم هم نه (دید تهکوک اخم کردن ) هم اره ، نمیدونم

کوک : جیمین چیزی نیست که گیجت کنن

تهیونگ : جوابش نه یا اره ست

جیمین : میشه بزارین فکر کنم

کوک به تهیونگ نگاه کرد

تهیونگ : تا فردا شب

Two daddy and baby mochi Where stories live. Discover now