38

5.9K 612 275
                                    


خب خلاصه پارت قبل : تهکوک رفتن دنبال جیمین ، جیمین دم خونشون جعبه قرمز پیدا کرد ، رفتن شرکت به هم دل و قلوه دادن ، بابای تهیونگ زنگ زد ، رمزی به تهیونگ گفت دارن با ننش میان شرکت ، با هم جعبه قرمز رو باز کردم توش ساعت بود با یه نامه

(متن ادیت نشده ، لطفا مشکل داشت بگین درست کنم )

کوک نامه رو باز کرد شروع کرد به خوندن

کوک : سلام جیمین شی
حالت چطوره ؟
دیروز پیش تهیونگ و جونگکوک خوش گذشت ؟
اما من مطمئن که پیشه من بیشتر بهت خوش میگذره 🙃
امید وارم از این کادوم خوشت بیاد
چون انگار از قبلی خوشت نیومده که ننداختیش ☹️
خب تا فردا
دل باخته تو ♡

تهیونگ گوشیشو برداشت شماره گرفت

تهیونگ : الو بوک (اخر پارت معرفیش میکنم 🙂)

بوک :سلام تهیونگ ، چه عجب خبری از ما گرفتی

تهیونگ : سلام ، بوک بهت نیاز دارم

بوک اخم کرد : چی شده ؟!

تهیونگ : یک نفر از دیروز برای منشیم یه سری جعبه میفرسته

بوک : چجور جعبه ای ؟

تهیونگ : جعبه قرمز که توش یه کادو با نامه است

بوک : برام یه عکس از جعبه ها ، نامه ها و کادو ها بفرست تحقیق میکنم ، به کسی شک نداری ؟

تهیونگ : نه فقط انگار تعقیبمون میکنه

بوک : از کجا فهمیدی ؟!

تهیونگ : نامه شو بخونی میفهمی

بوک : اوکی برام بفرست تحقیق میکنم

تهیونگ : باشع ممنون

بوک : هنوز هیچ غلطی نکردم که تشکر میک.....

تهیونگ : خدافظ

بوک : هییی دا....

تهیونگ تلفن قطع کرد

تهیونگ : جیمین برو اون یکی کادو رو بیار

جیمین سر تکون داد و از در رفت بیرون

کوک به سمت تهیونگ رفت جلوش وایستاد

کوک :پیداش میکنه ؟

تهیونگ دستاشو دور کمر کوک چرخوند

تهیونگ : آره میکنه

تق تق

تهیونگ : جیمین نیاز نیست هر دفعه در بزنی بیا تو

در باز شد ، هلن و گونگ یو اومد تو

کوک سریع دستای تهیونگ از رو کمرش جدا کرد و تا کمر خم شد

کوک : اووو سلام بابا سلام خاله

تهیونگ : خوش اومدین

گونگ یو : سلام پسرا

Two daddy and baby mochi Where stories live. Discover now