12

5.2K 560 43
                                    

به خونه رسیدن

جیمین درو باز کرد و وارد خونه شد باباش خواست وارد بشه که یکی پرید بغلش

یانگ : اییی دلم برات تنگ شده بود عشقم

باباش دستاشو دور کمرش پیچید و سرشو کرد تو گردن زنش

جیمین که دید به تنهایی نیاز دارن چمدون باباشو برداشت و به سمت اتاق مامان باباش حرکت کرد

چمدونو گذاشت رفت تو اتاقش لباساشو عوض کرد و برگشت که مامانشو دید داره میزو میچینه و رفت کمکش

دقایقی بعد

دور میز نشسته بودن و در سکوت غذا میخوردن
که چاو گفت : جیمین کار جدیدت چطوره باهاش اوکی ؟

جیمین : اره بابا رییسام ادمای خوبین ، راستی تازه فهمیدم دوست یونگی هیونگ هم هستن ( بابای جیمین با بابای یونگی دوستن )

باباش که انگار با جمله ی اخر خیالش راحت شد گفت : چه عالی

جیمین : بابا من باید یه مسافرت کاری با رییسام برم امیدوارم ناراحت نشی چون تازه اومدی و من دارم میرم 😞

یانگ : مسافرت کاری وگرنه گوساله نمیرفت

چاو : مشکلی نیست تازه خوشحال شدم پسرم داره اولین مسافرت کاریشو میره ، یه لبخند بزرگی زد

جیمین : البته بابا فردا کلا پیشتم

چاو : چه بهتر

شام خوردن رفتن که بخوابن چون بابای جیمین خسته بود

یک روز بعد ( روز مسافرت )

داشت صبحونه میخورد

یانگ : گوسالهههههههههههههههههه چند بار بهت گفتم رو اپن نشین پس صندلی برای چیه ( چرا مامانا گیر میدن من رو اپن راحت ترم اما مامانم گیر میده 😑 )

جیمین : مامانننن ( انگار داره غر میزنه )

یانگ یه لنگه دمپاییشو در اورد دنبال جیمین افتاد
جیمین که دید وضعیت خرابه سریع از اپن اومد پایین و دور خونه گشت

یانگ : فکر کردی چقدر میتونی فرار کنییییی هااا

جیمین که باباشو دید داره از پله ها میاد پایین رفت پشتش قایم شد گفت : بابا اگه پسر تو دوست داری نذار بمیرم

یانگ : چی فکر کردی رفتی پشت شوهرم ها

جیمین : بابای منم هستتت
 
یانگ : اول شوهر من بوده

جیمین : اما من از پوست و جونشم

یانگ : چاو اون بچه رو بگیر

چاو : عزیزم بهتر نیست یکم اروم باشی

چاو از پشت با دستش به جیمین علامت داد که فرار کنه جیمین هم سریع گرفت به سمت در رفت داد زد : مرسی بابا خداحافظ مامان بابا

چاو : مراقب باش پسرم

یانگ : یعنی چیییییی منم زنتم 🤬

جیمین کفش پوشید چمدونو برداشت رفت بیرون

گوشیش زنگ خورد شماره ناشناس بود

جیمین : بله

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
سیلامممممم
چطورین ؟
دیدین به قولم عمل کردم 🙂
جایزه بدین 🙂
بچه ها از این به بعد روز های اپ پنج شنبه هاست
اوکی ؟
ووت یادتون نره 💜
بوس 💜
🐯🐰🐤

Two daddy and baby mochi Where stories live. Discover now