7(1)

5.8K 617 13
                                    

( کیم تهیونگ شی خیلی جذابههههههه 🙂 )

خونه خیلی شلوغ بود یون ، سونگ و لین داشتن باهم لاس میزدن نامجون اومده بود و داشتن با جین و یونگی حرف میزدن

‌جیهوپ در حالی که با یه سینی پر شیرینی اومده بود به یونگی گفت : یونگیییی دوباره داری درمورد کار حرف میزنی بسه دیگه

یونگی : باشه عزیزم

و سه دختر با چشمای درشت به یونگی نگاه کردن
جیمین با تعجب پرسید : هیونگ جلوی اینا چجوری رفتار کردی که هی تعجب میکنن

یونگی اومد حرف بزنه که سونگ گفت : مثل سنگ

یون : کوه یخ

لین : یا خواب بود یا غر میزد

سونگ : سنگ بیشتر از یونگی احساسات داشت 😐

یونگی چشم غره ای رفت به اون سه تا

جیمین : اووو

یونگی : من احساساتمو برای سه تا کل شق هدر نمیدم

سه دختر چشم غره ای بهش رفتن

جیهوپ : خب بسهههههه شربت بخورید

صدای در اومد

نامجون : کس دیگه ای هم هست ؟!

جیهوپ : اره

یون : اخجون کوککککککک

یونگی رفت درو باز کرد...

یونگی : چطوری رفیق

تهیونگ : خوب تو چطوری

یونگی : از دست اون سه تا زندم خیلیه

تهیونگ : حق داری

کوک : خیلی هم خوبن

یونگی : تو هم مثل اونایی

وارد خونه که شدن

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
هاییی لاو
چطورین
کمه میدونم فردا بازم آپ میکنم حتما 🙂
ماسک بزنین لطفا
بوس 💜
ووت یادتون نره 💜
🐯🐰🐤

Two daddy and baby mochi Where stories live. Discover now