تلفن رو قطع کردن
جیمین : اممم
خواست حرف بزنه که ته گفت : صبر کن جیمین
جیمین دهنشو بست
کوک : ته میدونم خیلی کار داریم اما مامانم کوتاه نمیاد
ته : میدونم
چشاشو بست و یه نفس با صدایی کشید
ته : جیمین مامان کوک برامون یه مسافرت چیده باید بریم و باید تو هم بیای نمیدونم چرا اما خاله گفت باید بیای البته بهتره چون اونجا هم میشه کار کرد
کوک : جیمین این یه هفته اینده کاری نداری
جیمین : نه کاری ندارم اما بابام تازه داره میاد
کوک : میدونم فردا برو با بابات وقت بگذرون و نیا شرکت پس فردا پرواز داریم
جیمین : مرسی
جیمین نگران بود چون شاید با این مسافرت باباشو ناراحت کنه
جیمین : اینم پرونده ها منم میرم به بقیه کارا برسم
پرونده هارو گذاشت رو میز و رفت
وقتی به اتاق خودش رسید گوشیشو از جیبش در اورد و به مامانش زنگ زده
مامانش : چیه گوساله
جیمین : سلام مامان منم خوبم تو چطوری ؟
مامانش : سلام خوبم بوگو
جیمین : مامان کمک میخوام قراره رییسام برن مسافرت منم باید باهاشون برم میتونی بابارو راضی کنی ؟
مامانش : اخیش دنبال یه بهونه بودم بفرستمت یه جا منو بابات راحت باشیم
جیمین : خیلی ممنون از لطف شما
مامانش : تموم شد تاثیرگذار بود ، خب بسه دیگه باید برم وگرنه میگو ها میسوزه
جیمین : اوکی مامان بای بای
مامانش : خداحافظی گوساله
جیمین گوشی رو قطع کرد و رفت به کاراش رسید
ساعت ها بعد
جیمین تو فرودگاه منتظر باباش بود که اون ور شیشه باباشو دید و براش دست تکون داد
باباش با یه لبخند بهش رسید و جیمین پرید بغلش
باباش هم محکم بغلش کردجیمین : بابا خیلی دلم برات تنگ شده بود.
باباش : منم عزیزم
جیمین از بغل باباش اومد بیرون و چمدون باباشو گرفت و سمت ماشین رفتن
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
سلام
چطورین ؟
میدونم کمه اما فردا هم یه پارت دیگه میزارم قول
خبپارک چاو (بابای جیمین)
46 سالشه ( هم سن بابام 🙂)
خیلی دوستون دارمممممم 💜
بوس
ووت یادتون نره 💜
🐯🐰🐤
YOU ARE READING
Two daddy and baby mochi
Romanceچی میشه اگه جیمین رو رییساش کراش بزنه ؟!!؟ اسم : دو ددی و بیبی موچی کاپل : ویکوکمین (ویکوک تاپ ) ژانر : روزمره ، تریسام ، رییس کارمندی ، امپرگ روز های اپ : شرط ووت تاریخ شروع : 1400/4/6 تاریخ پایان : ..... نویسنده : qzl and Crazy bestie