[ این قسمت : بازی با پسرخاله ]
جونگکوک هیچ ایدهای نداشت که بنگتن چجوری قراره بهش کمک کنند تا به کراشش برسه اما خواست تا بهشون یه فرصت بده و اعتماد کنه هرچند چارهای جز این هم نداشت چون اگه خودش سعی میکرد تا بره و اعتراف کنه این اتفاق زمانی که تبدیل به یه فسیلِ متحرک شده، رخ میداد.
+ خدایا اگه بهم کمک کنی قول میدم پسر خوبی باشم و دیگه تا دیروقت بیدار نمونم..
اون حالا درحال دعا و التماس بود، کف اتاق زانو زده و با چشمهای پاپی وار از پشت پنجره به آسمون پر ستاره چشم دوخته و دستاشم تو هم گره زده بود.
+ لطفاً هرچه سریعتر من رو به کراشم برسون و اونوقت قول میدم از هیچ کار خیری سر باز نزنم!
خب اونطوری که جونگکوک داشت راز و نیاز میکرد، متوجه شد یه ستاره تو آسمون چشمک زد پس با ذوق از جاش پرید و سمت پنجره هجوم برد تا بهتر بهش نگاه کنه اما با صدای ضعیفی که شنید اینبار نگاهش به پایین سقوط کرد و چشمهاش چهارتا شدن.
این امکان نداشت!
با عجله سمت در اتاقش دوید و همینکه ازش خارج شد، پله ها رو دوتا دوتا پشت سر گذاشت و با یه پرش خرگوشی خودش رو از هال به سمت در خونه رسوند که با اون صحنه روبرو شد.
_ سلام بیبی بانی!
آره بلای جون.
تهیونگ با بالشتی که زیر بغلش زده و یه لبخند گل و گشاد، درحالی که خیلی شیک راه میرفت و قیافهی مظلومی به خودش گرفته بود داشت همراهِ جیون از سمت باغچه به داخل خونه میومد که خب جای سوال پیش میومد که..
+ تو اینجا چیکار میکنی؟!
کوکی با بهت پرسید که باعث شد مادرش با ذوقی که هیچوقت نمیتونست پنهانش کنه جواب بده.
_ امشب تهیونگ اینجا میمونه..
+ چرا؟!خب اون پسر حق داشت بدونه پسرخاله ی خبیثش دقیقا برای چی با بالشت، چشم بند و لباس خوابی که تو دستش بود، اومده بود خونشون بمونه گرچه تهیونگ همیشه اونجا پلاس بود ولی این قضیه هم بودار بود.
_ چون من گفتم بیاد، تو یه شب خونهی کیم موندی پس منم حق دارم یه شب تهیونگ رو قرض بگیرم!
انتظار هرچیزی رو داشت جز اینکه پدرش با لبخند محوی اینو بگه، این باعث میشد کوکی بیشتر از زندگیش متنفر باشه چون بابای تخس و بداخلاقش از پسرخاله ی رومخش خوشش میومد.
_ آره.. و منم کادوی عروسیتونم.
این صدای تیانگ بود که به گوش میرسید، حالا اون مرد هم با بالشت تو دستش، درحالی که یکم لنگ میزد داشت سمت خونه حرکت میکرد پس پیونگ خواست با بستن در جلوی صورتش اونو متوقف کنه که همسرش مانع شد و براش چشم غره رفت.
YOU ARE READING
Crush | T.K
Teen Fiction[Completed] همه چی از یه کراشِ ساده شروع شد. جایی که تهیونگ پسرخالهی خبیثِ جونگکوکه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! - عنوان: کراش. - وضعیت: اتمام یافته. - ژانر : کمدی...