⚠️ Warning: death/miscarriage
لویی هیچوقت با عزاداری کردن، خوب نبوده.
اون وقتی که بچه بود و مادربزرگش فوت کرد رو یادشه. اون فقط هشت سالش بود و لوتی احتمالا تازه به دنیا اومده بود.
اون خیلی به مادربزرگش نزدیک بود.
وقتی مادرش شیفت شب تو بیمارستان کار میکرد، لویی عموما خونه مادربزرگش میخوابید و وقتی بیدار میشد، با پنکیک یا وافل مواجه میشد.اون مهربون ترین زن دنیا بود.
لویی با خودش فکر میکنه اگه اون الان زنده بود، عاشق هری و قطعا شیفته گریسی میشد.ولی، به هر حال.
روزی که به مادر لویی زنگ زدن و گفتن اون فوت کرده، اون گریه کرد و گریه کرد.لویی حتی یک بار هم گریه نکرد.
به هر حال اون هیچوقت خیلی اهل گریه کردن نبوده. اون فقط بی حس شده بود، با اینکه فقط هشت سالش بود.پس وقتی مادرش واسه چند روز فقط توی تختش دراز کشید، لویی سر خودش رو گرم میکرد.
اون با خواهر کوچیکش بازی میکرد، توپ فوتبالش رو به اطراف شوت میکرد و پلی استیشن بازی میکرد. هر کاری که فقط حواسش رو از دردی که داشت پرت کنه.
و الان، وقتی شوهرش توی تخت دراز کشیده و لویی لباس ها رو میشوره، اون شباهت ها رو میبینه.
گریسی پیش نایله.
و با اینکه این محبت نایله که اونو نگه داشته تا هری و لویی بتونن تنها باشن، لویی آرزو میکنه گریسی اینجا بود تا حواسش پرت بشه.لویی شب قبل رو کلا نخوابید.
هری بیشتر از حالت عادی خوابید، لویی درک میکنه.
اون یه سقط داشته و بدنش بی انرژیه.ولی لویی خیلی احساس تنهایی میکنه.
به محض اینکه تا کردن لباس ها تموم میشه، لویی صدای قدم هایی رو میشنوه که از پله ها پایین میان.
لویی سرشو بالا میگیره و هری رو میبینه. اون برای کار لباس پوشیده، چشماش پف کرده و قرمزن و چهرهاش جدیه.لویی کمی اخم میکنه.
لویی: اچ، لاو، چی کار داری میکنی؟هری با صدای گرفته میگه: آماده میشم که برم سر کار.
لویی یه آه کوتاه میکشه و سبد لباس ها رو زمین میذاره.
لویی به سمت هری میره و با ملایمت میگه: بیب، فکر نکنم این بهترین ایده باشه.
هری آب دهنش رو قورت میده.
لویی: دکتر گفت باید چند روزی استراحت کنی، یادته؟هری: من باید سر کار.
صدای هری میلرزه. لویی با احتیاط دست هاش رو روی بازوهای هری میذاره و مجبورش میکنه به چشماش نگاه کنه.
YOU ARE READING
State of grace [L.S]/(Mpreg)
Fanfictionهری و لویی دعوا میکنن. اون ها تمام مدت دارن با هم بحث میکنن، تا جایی که گاهی دختر ۵ سالشون هم نمیتونه باعث شه تا متوقف بشن. اون ها به طلاق نزدیکن، ولی یه بارداری غیرمنتظره، میتونه چیزی باشه که ازدواجشون رو نجات بده. WARNINGS: !!Male Pregnancy ...