Twelve

1.1K 185 491
                                    

هری: تو واقعا لازم نیست بیای، لویی. مشکلی نیست.
لویی: ولی می‌خوام که بیام.

هری چشماش رو می‌چرخونه و رو لبه تخت می‌شینه تا لویی بتونه واسه پوشیدن کفش هاش، کمکش کنه.
باید قبول کنه که چند هفته ای هست نمی‌تونه اونقدر خم بشه.

هری: من اصن اگه مامانم مجبورم نمی‌کرد، نمی‌رفتم‌
لویی: نمی‌خوای با من پز بدی؟

لویی یکم لب‌هاش رو به نشونه ناراحتی بیرون می‌ده و کانورس هری رو پاش می‌کنه.
هری می‌خنده و اجازه می‌ده لویی کمکش کنه تا وایسه.

هری به جلو خم می‌شه و لب های لویی رو می‌بوسه که باعث می‌شه لویی یه لبخند بزرگ بزنه.

هری: همیشه می‌خوام.
هری بهش اطمینان می‌ده.

هری: ولی، راستشو بخوای، زن هایی که تو فامیل های منن، می‌تونن... زننده باشن.

لویی با کنایه می‌گه: چی؟ عمرا
هری: مامانم استثنا عه.
هری شونه بالا می‌ندازه و با کم رویی لبخند می‌زنه.

هری: اونا خوششون نمیاد که من انقدر زود ازدواج کردم یا باردارم و نمی‌خوام سر تو خالیش کنن.

لویی کمی می‌خنده، دست هری رو می‌گیره و آروم فشارش میده.
لویی: هری، مشکلی واسه من پیش نمیاد، بیبی. من یه پسر بزرگم، از پسش بر میام.

هری آه می‌کشه و سرشو تکون می‌ده.
هری: باشه. فقط بعدا نگو بهت نگفتم.

                                     🟥

گریسی: پاپا ناراحته، ددی.

لویی آه می‌کشه و تُست هری رو از توی تستر بر میداره.

لویی: آره، عزیزم. یکم ناراحته.
گریسی: چرا؟

لویی می‌چرخه و جلوی گریسی زانو می‌زنه تا رو به روی هم باشن.

لویی: مسائل بزرگ تر هاس، پرنسس. کاش می‌تونستم بهت توضیح بدم، ولی نمی‌تونم. مهم ترین چیز اینه که تلاش کنیم پاپا رو سر حال کنیم، مگه نه؟

گریسی با هیجان می‌گه: من بهش می‌گم که با هم دیگه فروزن نگاه کنیم.

قبل از اینکه گریسی بدوئه و ازش بپرسه، لویی دستاشو دور کمر گریسی حلقه می‌کنه و آروم برش می‌گردونه.

لویی: این ایده خیلی خوبیه.
لویی با خستگی لبخند می‌زنه.
لویی: ولی فروزن، مورد علاقه تو عه، مگه نه؟

گریسی با سر تایید می‌کنه.
لویی: پس اگه پاپا ناراحته...؟

گریسی: باید مورد علاقه پاپا رو نگاه کنیم.
گریسی لبخند می‌زنه و لویی هم جوابش رو می‌ده.

State of grace [L.S]/(Mpreg)Where stories live. Discover now