*بخش هایی که فونت کجه، فلش بک هستن
🟥
لویی بیدار میشه و هری رو میبینه که دیوانه وار دور اتاق میچرخه و زیر لب فحش میده. سر لویی هنوز هم شدیدا درد میکنه ولی با اکراه چشماشو باز میکنه تا به هری نگاه کنه.
لویی: چی شده؟
لویی زیر لب میگه و چشماش رو میماله.تخت، بدون هری کنارش سرد تره، لویی فکر میکنه تا حالا باید بهش عادت کرده باشه، ولی نکرده.
هری: زیاد خوابیدم، واسه رفتن دنبال گریسی دیرم شده.
هری آه میکشه و کفشش رو پاش میکنه.هری عصبانی به نظر میاد و لویی انقدر حالش شتی عه که حوصله سر و کله زدن باهاش رو نداره. پس رو تخت دراز میکشه و بازوش رو روی چشماش میذاره.
لویی زیر لب میگه: باید آلارمی چیزی میذاشتی.
هری: آره، مرسی.
هری با کنایه جواب میده.
هری آه میکشه و گوشیش رو از روی پاتختی بر میداره.هری: سریع برمیگردم. تو... تو چیزی لازم نداری از بیرون بگیرم؟
لویی: نه، من اوکیام.
هری دوباره آه میکشه و گوشیش رو تو جیب جاگرش میذاره. از اتاق بیرون میره و در رو پشت سرش میبنده.
اون از دست لویی عصبانی نیست. تقصیر اون نیست.هری از دستش خودش عصبانیه که زیاده روی کرده. که به خودش اجازه داده، واسه تظاهر به دوباره جوون بودن، به لویی ملحق شه. تظاهر به اینکه اونا تنها آدمای این دنیان. حس خوبی داره، ولی اون نمیتونه. اون ها الان بچه دارن.
خوشبختانه، خیلی طول نمیکشه تا به مدرسه گریسی برسه. هری وارد مدرسه میشه و میبینه که گریسی کنار یکی از معلم هاش ایستاده.
گریسی بهش نگاه میکنه و کل صورتش روشن میشه.
گریسی جیغ میزنه: پاپا!
و به سمت هری میدوئه. هری سافت میشه. اون بلندش میکنه و گونهاش رو میبوسه.هری: من واقعا معذرت میخوام که دیر کردم، عزیزم.
هری میخنده وقتی گریسی ازش آویزون میشه.
هری: زمان از دستم در رفت.گریسی با صدای خوشحال و سوییتی میگه: اشکالی نداره.
هری از معلم گریسی تشکر میکنه و اونو زمین میذاره و دستشو میگیره تا با هم به سمت ماشین برن.هری: روزت چطور بود، جی؟
هری همینطور که به گریسی کمک میکنه روی صندلی بشینه، میپرسه.
گریسی به هری لبخند بزرگی میزنه: خوش گذشت. ما duck duck goose بازی کردیم و من غاز شدم.هری: به نظر من که روز خوبی میاد.
هری بهش لبخند میزنه و در رو میبنده. به سمت در راننده میره و سوار میشه و ماشین رو روشن میکنه، عینک آفتابیش رو از روی سرش بر میداره به چشماش میزنه.
VOCÊ ESTÁ LENDO
State of grace [L.S]/(Mpreg)
Fanficهری و لویی دعوا میکنن. اون ها تمام مدت دارن با هم بحث میکنن، تا جایی که گاهی دختر ۵ سالشون هم نمیتونه باعث شه تا متوقف بشن. اون ها به طلاق نزدیکن، ولی یه بارداری غیرمنتظره، میتونه چیزی باشه که ازدواجشون رو نجات بده. WARNINGS: !!Male Pregnancy ...