Twenty-four

921 166 100
                                    

گریسی: ددی، نههه!
لویی آه می‌کشه و برمی‌گرده و گریسی رو می‌بینه که توی تختش ایستاده، پستونکش هنوز توی دهنشه.

لویی: وقت خوابه، باب
لویی به نرمی می‌گه، زیر بغل دختر دو ساله‌اش رو می‌گیره و دوباره می‌خوابونتش.
لویی: دختر خوبی باش و بخواب، باشه؟
گریسی می‌ذاره که لویی دوباره بخوابونتش، تدی بر گریسی رو دستش بده و خم بشه و سرش رو ببوسه.

لویی: شب بخیر، جی.
لویی به نرمی می‌گه و آروم برمی‌گرده که بره. فقط چند قدم طول می‌کشه تا گریسی دوباره وایسه و چشم‌هایش پر از اشک بشن.
گریسی: ددی!

گریسی گریه می‌کنه و پستونک از دهنش می‌افته. قلب لویی کمی می‌شکنه. از وقتی هری شروع کرده به بیشتر کار کردن، خوابوندن گریسی خیلی سخت تر شده.

لویی: اوکی، ببین، ددی هیچ جا نمیره.
لویی اطمینان می‌ده، به سمت تخت برمی‌گرده و کنارش، روی زمین دراز می‌کشه.
لویی: ببین، ددی همینجا می‌خوابه، اوکی؟

گریسی به نظر راضی شده. روی تختش دراز می‌کشه و دستش رو از بین میله های تخت، بیرون می‌اندازه.
لویی نمی‌تونه جلوی لبخندش رو بگیره. دست کوچیک گریسی رو می‌گیره و پشت دستش رو می‌بوسه.

                                    🟥

ارنست: آچووو!
(یه اصطلاح تو مایه های رفیق و ایناست)
لویی: بله، ارنست؟

لویی واقعا داره سعی می‌کنه روی تموم کردن درخواست دانشگاهش تمرکز کنه. اون تا چهار ماه دیگه نمی‌تونه درخواست بده، تا وقتی که ترم فعلی تموم بشه، ولی اون یه عالمه وقت برای ادیت و اصلاح می‌خواد.
خیلی متضاد با کرکتر لوییه، خودش می‌دونه.

ارنست: اونا با من بدجنسن.
ارنست نفسش رو محکم بیرون می‌ده و روی پای لویی می‌شینه. لویی آه می‌کشه، ولی لپتاپش رو می‌بنده و ارنست رو، روی پایش نگه می‌داره. این برای تمرکز کردن، زیادیه.

لویی: اونا باهات بدجنسن؟
لویی وانمود می‌کنه که تعجب کرده. اون می‌دونه که احتمالا دوریس و گریسی، واقعا بدجنس نبودن، ارنست حساسه، و اون ها عموما دوست دارن کار‌های دخترونه انجام بدن و ارنست نمی‌خواد.

لویی: اونا چی کار کردن، مِیت؟
ارنست: اونا باهام کامیون بازی نمی‌کنن
لب های ارنست آویزون می‌شن.

لویی: بازی نمیکنن؟
لویی بریده بریده می‌گه.
لویی: چطور جرئت می‌کنن؟

ارنست با سر تایید می‌کنه.
ارنست: اوهوم. من می‌خوام با تو بازی کنم، آچو
لویی لبخند می‌زنه و موهای ارنست رو بهم می‌ریزه.
لویی: من عاشق اینم که باهات بازی کنم، مِیت، ولی بعد ما با اونا بدجنسی می‌کنیم، نه؟
ارنست اخم می‌کنه.
لویی: پس چطوره به جاش، همه با هم یه فیلم ببینیم؟
به نظر میاد ارنست داره وسوسه می‌شه.
لویی: منم پاپکورن درست کنم؟
لویی چونه می‌زنه.
ارنست: اوکی

State of grace [L.S]/(Mpreg)Where stories live. Discover now