Twenty-two

996 174 161
                                    

گریسی: ددییییی! پاپااااا!
لویی: بله، لاو؟

لوی می‌پرسه و ریز می‌خنده وقتی حس می‌کنه گریسی پاهاش رو بغل کرده. لویی یه فنجون چای به هری می‌ده و اون با یه بوسه روی گونه، ازش تشکر می‌کنه.

گریسی: من یه عکس از وقتی کوچولو بودم، لازم دارم.
گریسی می‌خنده وقتی لویی پاش رو بالا می‌بره و گریسی هنوز بهش آویزونه.
گریسی: برای show & tell

(یه فعالیت واسه دانش آموز های ابتدایی که یه عکس یا وسیله به مدرسه می‌برن و برای بقیه، در موردش حرف می‌زنن، مثلا عکس بچگیشون رو می‌برن و در مورد بچگی و خانوادشون، حرف می‌زنن)

هری یکم از چایش می‌نوشه.
هری: یه دونه رو میز، توی هال هست. من و ددی وقتی که تو نوزاد بودی.
گریسی: اوکی
گریسی لبخند می‌زنه و هری هم با علاقه بهش لبخند می‌زنه.
گریسی: ممنوووون، پاپا
هری: خواهش می‌کنم، جی

هری ریز می‌خنده وقتی گریسی لویی رو ول می‌کنه و به سمت هال می‌دوئه. لویی فنجون خودش رو بر می‌داره و روی کانتر می‌پره و می‌شینه و پاهاش که آویزونن رو تکون می‌ده.

لویی: نباید دیگه انقدر بهش قند بدیم
لویی زیر لب می‌گه و هری با فنجون جلوی دهنش، می‌خنده.

لویی: پس، امشب، بچه سازی؟
هری چشم‌هایش رو می‌چرخونه، گونه هایش صورتی می‌شن.
هری: شاید
لویی به نشانه پیروزی مشتش رو توی هوا تکون می‌ده.

هری: ولی فکر می‌کنم فردا شب، بیشتر موقعیتش رو داریم. چهارشنبه باید بریم پیش میریام.
لویی: چرا دوتاش نه؟
هری یه نگاه به لویی می‌اندازه و لویی با شیطنت لبخند می‌زنه.
لویی: فقط می‌گم، یعنی می‌شه

هری: می‌بینیم چی می‌شه
هری نیشخند می‌زنه و فنجونش رو تکون می‌ده.
هری: اگه رو بهترین رفتارت باشی.
لویی: اوه، همیشه هستم
لویی با پررویی می‌گه، پاش رو بلند می‌کنه و به باسن هری می‌زنه.
هری بهش چشم غره می‌ره.

🟥

⚠️ Warning: physical fight between kids

فردا، لویی وسط تایم استراحت ناهارشه که گوشیش زنگ می‌خوره. اون آه می‌کشه و به صف طولانی مقابلش نگاه می‌کنه. کی می‌دونست Nando's زمان ناهار انقدر شلوغ می‌شه (لویی باید می‌دونست)؟

[یه رستوران زنجیره ای فست فود]

لویی می‌بینه که از مدرسه گریسیه و دوباره آه می‌کشه و جواب می‌ده.
لویی: الو؟
+سلام! این آقای تاملینسونه؟ پدر گریسی؟
لویی: بله خودمم
لویی از الان و لحن کسی که زنگ زده، می‌تونه بفهمه که تلفن خوبی نیست.

لویی: اتفاقی اقتاده؟
+ عام، متاسفانه. من معلمش هستم، خانم بریجرز. به نظر میاد اون با یه پسر تو کلاس بحثش شده و خب... اونو با مشت زده.

State of grace [L.S]/(Mpreg)Where stories live. Discover now