گریسی: ددییییی! پاپااااا!
لویی: بله، لاو؟لوی میپرسه و ریز میخنده وقتی حس میکنه گریسی پاهاش رو بغل کرده. لویی یه فنجون چای به هری میده و اون با یه بوسه روی گونه، ازش تشکر میکنه.
گریسی: من یه عکس از وقتی کوچولو بودم، لازم دارم.
گریسی میخنده وقتی لویی پاش رو بالا میبره و گریسی هنوز بهش آویزونه.
گریسی: برای show & tell(یه فعالیت واسه دانش آموز های ابتدایی که یه عکس یا وسیله به مدرسه میبرن و برای بقیه، در موردش حرف میزنن، مثلا عکس بچگیشون رو میبرن و در مورد بچگی و خانوادشون، حرف میزنن)
هری یکم از چایش مینوشه.
هری: یه دونه رو میز، توی هال هست. من و ددی وقتی که تو نوزاد بودی.
گریسی: اوکی
گریسی لبخند میزنه و هری هم با علاقه بهش لبخند میزنه.
گریسی: ممنوووون، پاپا
هری: خواهش میکنم، جیهری ریز میخنده وقتی گریسی لویی رو ول میکنه و به سمت هال میدوئه. لویی فنجون خودش رو بر میداره و روی کانتر میپره و میشینه و پاهاش که آویزونن رو تکون میده.
لویی: نباید دیگه انقدر بهش قند بدیم
لویی زیر لب میگه و هری با فنجون جلوی دهنش، میخنده.لویی: پس، امشب، بچه سازی؟
هری چشمهایش رو میچرخونه، گونه هایش صورتی میشن.
هری: شاید
لویی به نشانه پیروزی مشتش رو توی هوا تکون میده.هری: ولی فکر میکنم فردا شب، بیشتر موقعیتش رو داریم. چهارشنبه باید بریم پیش میریام.
لویی: چرا دوتاش نه؟
هری یه نگاه به لویی میاندازه و لویی با شیطنت لبخند میزنه.
لویی: فقط میگم، یعنی میشههری: میبینیم چی میشه
هری نیشخند میزنه و فنجونش رو تکون میده.
هری: اگه رو بهترین رفتارت باشی.
لویی: اوه، همیشه هستم
لویی با پررویی میگه، پاش رو بلند میکنه و به باسن هری میزنه.
هری بهش چشم غره میره.🟥
⚠️ Warning: physical fight between kids
فردا، لویی وسط تایم استراحت ناهارشه که گوشیش زنگ میخوره. اون آه میکشه و به صف طولانی مقابلش نگاه میکنه. کی میدونست Nando's زمان ناهار انقدر شلوغ میشه (لویی باید میدونست)؟
[یه رستوران زنجیره ای فست فود]
لویی میبینه که از مدرسه گریسیه و دوباره آه میکشه و جواب میده.
لویی: الو؟
+سلام! این آقای تاملینسونه؟ پدر گریسی؟
لویی: بله خودمم
لویی از الان و لحن کسی که زنگ زده، میتونه بفهمه که تلفن خوبی نیست.لویی: اتفاقی اقتاده؟
+ عام، متاسفانه. من معلمش هستم، خانم بریجرز. به نظر میاد اون با یه پسر تو کلاس بحثش شده و خب... اونو با مشت زده.
ESTÁS LEYENDO
State of grace [L.S]/(Mpreg)
Fanficهری و لویی دعوا میکنن. اون ها تمام مدت دارن با هم بحث میکنن، تا جایی که گاهی دختر ۵ سالشون هم نمیتونه باعث شه تا متوقف بشن. اون ها به طلاق نزدیکن، ولی یه بارداری غیرمنتظره، میتونه چیزی باشه که ازدواجشون رو نجات بده. WARNINGS: !!Male Pregnancy ...