دو هفته بعد،وقتي لويي از خواب بيدار ميشه هري هنوز خوابه درحالي كه هميشه سحرخيز بوده و معمولا قبل از لويي بيدار ميشده پس اين لويي رو كمي گيج ميكنه و خم ميشه و قبل اينكه از روي تخت بلند بشه لباش رو روي پيشوني هري ميذاره و ميبوستش و به اين فكر ميكنه كه بايد گريسي رو بيدار كنه.
عينكش رو ميزنه و از هواي خنك بيرون از لحاف ميلرزه و همه چيزش رو ميده تا به تخت برگرده و بنظرش شاغل بوده مزخرفه.
گريسي هنوز خوابه و لويي اونجا مي ايسته و به سينه كوچيك دخترش كه بالا و پايين ميره نگاه ميكنه،دختر موقع خواب مثل فرشته بنظر ميرسه و فقطم به اين دليل كه ساكته و لويي لبه تخت ميشينه و موهاي دختر رو از روي صورتش كنار ميده.
"گريسي مي"
"نه"گريسي غرغر ميكنه.
"وقت بيدار شدنه پرنسس"لويي با لبخند و به ارومي ميگه و گريسي بينيش رو چين ميده"بايد بري مدرسه"
"بيدار شدن وقتي پاپا صدام ميكنه رو دوست دارم"گريسي با چشماي بسته زمزمه ميكنه و لويي چشماش رو گرد ميكنه.
"خب مثكه به تور من خوردي"لويي ميگه و گريسي يكي از چشماش رو باز ميكنه و بهش خيره ميشه"بيا جامپر صورتيت توي سبد لباس تميزاس"
گريسي توي جاش ميشينه و چشماش رو ميماله و لويي براي بوسيدن پيشونيش خم ميشه"دختره منه،ميرم پاپا رو چك كنم،چطوره كه براي من لباس بپوشي؟"
"اوكيييي"گريسي از تختش با موهاي بهم ريخته پايين مياد و از اتاق بيرون ميره و لويي هم بلند ميشه و به اتاقشون برميگرده و تصميم ميگيره هري رو بيدار كنه چون ممكنه اگه زياد بخوابه از خودش عصبي بشه.
"هزا"لويي به ارومي ميگه و موهاي هري رو مثل گريسي از روي صورتش كنار ميده و ابروهاي هري توي هم كشيده ميشن اما به سمت لمس لويي خم ميشه"حالت خوبه پامكين؟"
"هوممم"هري به ارومي غرغر ميكنه"احساس خوبي ندارم"
"تهوع؟"لويي با اخم ميپرسه و گونه هري رو نوازش ميكنه و هري سر تكون ميده"باشه،من ميتونم گريسي رو بيرم مدرسه تو بيشتر بخواب"
"نه،تو بايد بري سر كار"هري با چشماي زمزمه ميكنه و لويي نميتونه لبخند نزنه و خم ميشه تا بيني هري رو ببوسه.
"همه چيز خوبه اچ،يكم استراحت كن باشه؟"لويي ميگه و هري سر تكون ميده و بيشتر توي بالش فرو ميره و لويي لبهاشون رو روي هم ميذاره و ميبوستش"دوستت دارم پِت"
"دوستت دارم سان"هري به ارومي ميگه و صورت لويي ميدرخشه و دوباره از جاش بلند ميشه و پشت به هري ميكنه تا براي كار اماده بشه.
----
وقتي لويي توي دفترش نشسته بود از مدرسه زنگ ميزنن و خب اين حتي يه دفتر هم نيست فقط يه كانكس عه و اونا يه سايت دارن كه خودش و زين توش چيز شر ميكنن اما همه كاري ميكنن تا كمي از دست اين تازه واردهاي دانشگاهي دور بشن چون همشون مزاحمن و لويي قدري استرسي هست كه ترجيح ميده توي دفترش قايم بشه.
STAI LEGGENDO
State of grace [L.S]/(Mpreg)
Fanfictionهری و لویی دعوا میکنن. اون ها تمام مدت دارن با هم بحث میکنن، تا جایی که گاهی دختر ۵ سالشون هم نمیتونه باعث شه تا متوقف بشن. اون ها به طلاق نزدیکن، ولی یه بارداری غیرمنتظره، میتونه چیزی باشه که ازدواجشون رو نجات بده. WARNINGS: !!Male Pregnancy ...