Thirty Three

338 54 83
                                    

لويي تا اخر عمرشم نميتونه هري رو پيدا كنه!

اين خوب نيست،كي ميدونه هري تا الان چند شات زده؟هري ممكنه الان مست مست باشه پشت تلفن براي گريسي پيش مامانش گريه كنه و بگه چقدر دلش براي دخترش تنگ شده و اين عادلانه نيست!

"تيلور!"بالاخره كسي رو ميشناسه،تيلور در حالي كه يه نوشيدني دستشه و ظاهرا از بقيه هوشيار تره،ابروهاش رو بالا ميندازه و سمتش برميگرده"فاك،اِچ رو جايي نديدي؟"

تيلور سمت راست رو نگاه ميكنه و لبخند ميزنه"اوه،اره من ديدمش"

لويي ابروهاش رو توي هم ميكشه و نگاه تيلور رو دنبال ميكنه تا هري رو ببينه.

شوهرش روي ميز ايستاده و در حالي كه ميرقصه ليوان خالي شاتش دستشه.

نه اين امكان نداره!

"هري به شكل عجيبي زيباست"تيلور چشماشو رو به لويي گرد ميكنه.

لويي ميبينه هري با چهره اي كه داد ميزنه الكل مصرف كرده به خودش ميخند"حدس ميزنم بايد برم بيارمش،ها؟"

تيلور سر تكون ميده"فكر كنم اين بهتر باشه"

لويي آهي ميكشه و سعي ميكنه خودش رو از لحاظ ذهني اماده كنه تا قبل از رسيدن به ميز.

"اوكي بيبي"صداش زد"بيا تو رو بياريم پايين!"

مردي به لويي نزديك ميشه و دستش رو روي سينه لويي ميذاره و از هري كمي دورش ميكنه"من اينطور فكر نميكنم رفيق،مسئوليت اون با تو نيست"

لويي خوشحال ميشه از اينكه هنوز همچين ادمايي وجود دارن ز دست چپش رو بالا مياره و حلقه عروسيش رو به مرد نشون ميده"در واقع هستم"

مرد تاي ابروش رو بالا ميندازه و ميخنده"اوه شت،متاسفم،موفق باشين"

لويي به سمت ميز ميره"آره،ممنونم"

لويي سعي ميكنه با صدايي بلند تر از موسيقي داد بزنه"هرولد"

هري وقتي به لويي نگاه ميكنه نفس نفس ميزنه و هيجان زدس.

ديد كه شوهر شايان ستايشش صداش ميزنه"لو"اون خيلي در برابر لويي مضحك بنظر ميرسيد!

"هي لاو نظرت چيه بياريمت پايين؟"لويي پيشنهاد ميكنه و حتي به هري فرصت نميده و پاهاش رو ميگيره و هري روي شونه هاش ميوفته.

هري ميخنده و پاهاش رو تكون ميده"من ميتونم باسن تو رو ببينم!"گفت و خنديد.

لويي در حالي كه هري رو از ميز دور ميكنه با تيلور ارتباط چشمي برقرار ميكنه"شانس اورديم"تيلور دستش رو جلوي دهنش ميگيره تا نخنده.

لويي با دست ازادش به هري كمك ميكنه تا بشينه"بايد برات اب بياريم هز،ميدوني چند شات خوردي؟"

State of grace [L.S]/(Mpreg)Where stories live. Discover now