16

168 34 6
                                    

" خونه چان "

-  خیلی جالبه برام وقتایی که میخوای بیای خونم از خودمم زودتر میرسی
   +  دوسش نداری؟
-  نه اتفاقا خیلیم دوسش دارم اینکه میدونم تو خونم منتظرمی و قراره ببینمت خیلی خوبه باعث میشه زودتر کارمو تموم کنم و برگردم خونه
همونطور که کفشاش رو درمیارود گفت و وارد خونه شد .
فلیکس منتظرش مونده بود تا کفشاش رو در بیاره و بیاد داخل ، نزدیک فلیکس رفت دستش رو دور کمرش انداخت ، جلو کشیدش و شروع کرد به بوسیدنش وقتی لباشون از هم جدا شد لباش رو روی پیشونیش گذاشت و یه بوسه رو یپیشونیش و یه بعد یه بوسه روی موهاش گذاشت .
ازش فاصله گرفت .
-  موهات خیلی خوشبوعه
   +  مرسی
وقتی وارد آشپزخونه میشدن فلیکس شروع کرد به صحبت کردن در مورد شام
   +  من با خودم غذا آوردم درواقع خریدم همونطوری که گفته بودم و خیلیم خونت رو گشتم تا تمام ظرفایی که میخواستم پیدا کنم و فکر کنم وسایل توی کابینت هارو حفظ شدم
خنده ای با دهن بسته کرد
-  خوبه چون قراره از این به بعد بیشتر بیای خونه من و احتمالا بیشترم مجبور میشی همچین کارایی انجام بدی پس قطعا دونستن جای ظرفا به دردت میخوره
   +  اره احتمالا
فلیکس همه چیز رو آماده کرده بود فقط چون شام رو زودتر خریده بود و اومدن چان طول کشیده بود باید غذا رو گرم میکرد .
وقتی سرمیز نشستن بین غذا خوردنشون ازهمدیگه درمورد کارایی که تو طول روز کرده بودن و اتفاقاتی که براشون پیش اومده بود صحبت میکردن .
-  عکسبرداری چطور بود؟
   +  خوب بود همه چی خوب رفت
-  مشکلی که پیش نیومد ؟
   +  چند دفعه میخواست دردسر درست کنه ولی جلوشو گرفتن
-  نمیخواد دیگه نگرانش باشی
   +  منظورت چیه؟
-  دیگه با ما کار نمیکنه؟
   +  چییییی؟؟؟
-  آروم
با خنده بهش نگاه کرد و دستش رو روی گوشش گذاشت
-  چرا داد میزنی
   +  واقعا باورم نمیشه استعفا داده باشه
-  استعفا نداده اخراجش کردم نمیخواستم کسی مثل اون توی کمپانیم باشه
   +  نیاز نبود اینکارو بکنی ولی من خوشحالم از این موضوع ، میدونم که دلیل اصلیشم بخاطر من بود ممنونم ازت
-  اینکار رو بخاطر هردومون کردم
با لبخند سرش رو تکون داد و دستش رو که روی میز بود گرفت

از دید فلیکس :
خسته بودم دلم میخواست بخوابم ولی نمیخواستم کریس رو تنها بذارم و همه کارا رو بسپارم به اون ، پاهام بخاطر چندین ساعت سرپا ایستادن درد گرفته بود چشمام رو از درد رو هم فشار دادم ولی کریس دیدم
-  چیزی شده؟
   +  نه خوبم
-  جاییت درد میکنه؟
   +  نه گفتم که خوبم نگران نباش
-  خسته به نظر میای
فقط بهش نگاه کردم و چیزی نگفتم که دوباره خودش شروع کرد به حرف زدن
-  برو توی اتاقم دراز بکش
   +  نه کمکت میکنم
-  کمکی نیاز ندارم همه چیزارو جمع کردم فقط ظرفارو بچینم توی ماشین بعدش میام
   +  مطمئنی نیاز نیست بمونم؟
-  اره برو استراحت کن منم چند دقیقه دیگه میام
بعد از اینکه روی تخت رو به سقف دراز کشیدم چشمام رو بستم و توی خواب و بیداری شناور بودم .

Doll [ Chanlix ]Where stories live. Discover now