24

193 31 6
                                    

سلام قشنگای من
قبل از اینکه این پارتو بخونید لازم دونستم یه چیزی رو توضیح بدم ؛
احتمالا فکرکردید فلیکس هم دال درست میکنه یا به دال علاقه داره ولی نه اینطوری نیست ، ذهنتون رو اون سمتی نبرید و منتظر بمونید تا کامل براتون توضیح بدم و فلش بک بزنم .
____________________________________

مدتی میشد که دال درست کردن رو متوقف کرده بود ولی این به این معنی نبود که ازش دست کشیده و دیگه سمتش نمیره .
همین الانم داشت به درست کردن یکیشون فکر میکرد ولی ایندفعه براش سخت به نظر میومد یا شایدم واقعا سخت بود ..!
چون آدمی که بهش فکر میکرد کِیس سختی بود ؛ هم خانواده داشت هم دوستای زیادی داشت هم معروف بود و اینا هم دلایلی بودن که تا الان بلایی سر اون آدم نیاورده بود ولی اگر قرار بود به این رفتاراش ادامه بده و با اعصابش بازی کنه دیگه کاری از دستش بر نمیومد ، نمیتونست نجاتش بده .
کم کم داشت اجازه میداد این فکرا ذهنش رو‌ کامل برای خودش کنه و بدون اینکه متوجه بشه ساعت ها دست به سینه روی کناپه مقابل تلویزیون نشسته بود و فکر میکرد .
نمیتونست ریسک اینکارو قبول کنه .

فکر میکنید اون آدم کیه ؟

چان تا اینجا راه رو درست رفته بود و‌ نه تنها کسی بهش شک نکرده بود بلکه گیرم نیوفتاده بود ولی این کار امکان داشت زندگیش رو نابود کنه ، چیزایی که این همه براشون زحمت کشیده بود رو نمیخواست به این راحتی از دست بده .
حتی امکان داشت چانگبین و خانوادش رو به سختی بندازه چون اگر بلایی سرش میومد دیگه چانگبین کاری نداشت و‌ حتی جایی برای زندگی یا حتی پولی برای خرید داروهای خانوادش و یا رسیدگی بهشون ، پس باید عاقلانه تر فکر‌ میکرد .
این چیزی بود که حتی چانگبین هم بهش گفته بود .
حتی هفته پیش بخاطر اینکه دیگه نباید با مدلای شرکت کاری داشته باشه با همدیگه بحث کرده بودن .
وقتی چانگبین چشماش‌ که پر از سیاهی و تاریکی بود رو دید و‌ نوع نگاهش‌ رو بهش دید فهمید که نفر بعدی اونه ولی باورش براش سخت بود .
• چرا اون؟
- چی؟
• میدونم قراره چه بلایی سرش بیاری چشمات دقیقا شبیه همون زماناییه که انتخابشون میکنی
- دیگه وقتش شده
• ولی ریسکش بالاست
- اره میدونم
• این آخرین نفرت باشه ؟
- نمیدونم
• اگه قرار نیست آخرینت باشه من نمیذارم اینکارو بکنی
- حدس میزدم
• اینجوری که داری پیش میری احتمالا به دوست پسر خودتم رحم نمیکنی
- ...
• میدونم از اول قصدت از نزدیک شدن به فلیکس چی بوده ولی دیگه داری خیلی طولش میدی ، اگر میخوای کاری کنی زودتر بکن
- هنوز نمیدونم میخوام باهاش چکارکنم
• از انجامش پشیمون شدی ؟
- فکرکنم
هیچکدوم دیگه حرفی نزدن و انگار هرکدوم داشتن به موضوعی مشابه ولی آدمای مختلف فکرمیکردن .
بعد از اینکه هردوتاشون فکراشونو کردن به همدیگه نگاه کردن .
- نظرت چیه درموردش ؟
• خیلی به دردمون میخوره و سود زیادی برامون داره
- اره ولی دیگه وقتشه
• چرا یهویی؟
- یهویی نیست
• میدونی که نمیتونیم به راحتی ناپدید شدنش رو بپوشونیم ؟
- آره
• خیلی آدما هستن که بعد از ناپدید شدنش سراغش رو بگیرن و پیگیری کنن
- اینم میدونم
• و اگر گیر بیوفتی هیچ راه فراری نیست
- همه اینارو میدونم و اگر میبینی که هنوز هیچ کاری نکردم برای اینه که دارم به همه این چیزایی که تو گفتی فکر میکنم و‌ تمام جوانب رو در نظر میگیرم
• فقط کاری نکن که خودتو به باد بدی
- و تو رو تو دردسر بندازم
• اول به فکر خودت باش‌
- اگر اتفاقی واسم بیوفته حواسم بهت هست و اگر نتونستم کاری کنم در آخر همه چیز رو خودم گردن میگیرم و‌ تو رو توی دردسر نمیندازم
• من چه بخوام چه نخوام وسط این ماجرام
- جرمت کمتره ، پاک کردن خون یا سوزوندن وسایل یا از بین بردن مدارک و رد پاهای من خودش کم چیزی نیست
• اره
- باید تجارت کوچولومونم در نظر داشته باشی
• هرچیزی که لو بره اون‌ رو هیچ کس نمیفهمه و شکم نمیکنه

Doll [ Chanlix ]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon