•| نُه: پرده‌برداری از تهیونگ

2.2K 518 502
                                    

قسمت نهم: "پرده‌برداری از تهیونگ"
.
.
.
.

طبق معمول پدر تهیونگ خونه نبود و جی‌هه و تهیونگ همراه با دوست جدیدشون آقای پارک یک گوشه‌ای از پذیرایی ایستاده بودن و منتظر به مشتری‌های مسنی نگاه می‌کردن که با دقت نسبتاً کمی مشغول بررسی خونه‌ی بیست و پنج سال ساخت بودن.

جی‌هه با جیمین چشم تو چشم شد و سرش رو به نشونه‌ی‌ این‌که چه اتفاقی داره میوفته تکون داد. آقای کت و شلواری‌ نفس عمیقی کشید و زیرلب طوری که فقط خودش و جی‌هه و تهیونگ بشنون زمزمه کرد:

- درباره‌ی قیمت هیچی نگین شما. من خودم جمعش می‌کنم. به نظر میاد خوششون اومده.

جی‌هه با لبخندی پهن سرش رو تکون داد و تهیونگ نگاه کلی‌ای به خونه‌شون انداخت. جای بد و یا بهتره گفت خونه‌ی بدی نبود ولی قدیمی بودنش یکم زیادی اذیت می‌کرد.

البته تهیونگ واقعاً مدتی می‌شد که تحت فشار قرار گرفته بود و نمی‌تونست مقصر این تنش و اضطراب تنها یک دلیل یا یک معضل باشه بلکه تهیونگ از تمامی جهات تحت فشار قرار داشت و ذهنش بیشتر از اون چیزی که انتظارش رو می‌کشید مغشوش و درگیر بود. البته دوستیش با جونگکوک این تفکر رو به وجود اورده بود که شاید یکی از درگیری‌های ذهنیش کم شده.

اولین و سنگین‌ترینشون اون المپیاد لعنت شده بود که حتی نمی‌دونست می‌تونه از پس مرحله‌ی اول بربیاد یا نه چون توی این چند هفته‌ی اخیر تهیونگ با کلی عذاب وجدان شاید روزی پنج تا تست حل می‌کرد و بعدش می‌نشست و به زندگی نکبت بارش فکر می‌کرد. در حقیقت هیچ‌ کاری انجام نمی‌داد.

برعکس خودش اونجین به خوبی داشت درس خوندن رو پیش می‌گرفت و تهیونگ مطمئن بود دختر به خوبی می‌تونه از پس المپیاد بربیاد و حتی از مدرسه _با کمی پارتی بازی چون عمه‌ی عزیزش دبیر ریاضی سال سومشون بود_ اجازه گرفت که سر بعضی از کلاس‌ها حاضر نشه و روی المپیادش تمرکز کنه.

به همین خاطر تهیونگ اکثر مواقع اونجین عزیزشون رو نمی‌دید و هر دو، هم خودش و هم جونگکوک در نبود اون دختر جداگانه زنگ تفریح‌ها رو می‌گذروندن.
ولی اصل ماجرا برمی‌گشت به تعویض خونه و اثاث‌کشی‌ای که دیر یا زود به وقوع می‌پیوست. چون احتمالا در دوره‌ای اتفاق میوفتاد که تهیونگ المپیاد داشت. علاوه بر اون، این تغییرات یهویی برای تهیونگی که طول می‌کشید تا با شرایط جدید کنار بیاد خیلی خیلی سنگین بود و هضم کردنش قطعا قرار بود زمان‌بر باشه.

در نهایت خانم و آقای نسبتاً مسنی که زن و شوهر نبودن خداحافظی کردن و همراه آقای پارک از ساختمان خارج شدن. جی‌هه نفس عمیقی کشید و به پسر مظلومش که به زمین خیره شده بود فکر می‌کرد نگاهی انداخت. می‌تونست اون تنش و استرس تهیونگ رو از دور حس کنه چون مثل یک حاله‌ی سیاه و بنفش دور تا دور بدنش رو فرا گرفته بود.

E-Boy VS Good Boy | VKOOKWhere stories live. Discover now