•| یک: کاپل های گی کیوتن

5.1K 899 907
                                    

یک: "کاپل های گی کیوتن"
.
.
.
.

برای تهیونگ عادی بود که از روی همچون پله‌ هایی بالا بره و جایزه‌ بگیره اما این سری کمی فرق داشت. کمی زیادی فرق داشت. یا خدا! اون واقعا دلش نمیخواست دانش آموز های تازه وارد رو مثل مجری های مسخره و مثلاً شوخ طبع تلویزیونی به دانش آموز های قبلی معرفی کنه مخصوصاً توی این روز نحس. بالاخره دانش آموز نمونه بودن سختی های خودش رو داشت.

در حقیقت تهیونگ از سخنرانی کردن پشت میکروفن مدرسه فراری بود و آقای جو، معاون مدرسه‌ی هانسونگ همین روز اول مدرسه یقه‌ی تهیونگ رو از پشت گرفت و با لبخند ترسناکی "مجبورش" کرد تا مثل یک شاگرد خوب و ممتاز سخنرانی صبحگاهی روز اول مدرسه رو انجام بده و تهیونگ کی بود که بتونه مخالفت کنه؟

و حالا روی سکوی سالن اصلی ایستاده بود و سعی داشت با پلک زدن از سوزش چشم هاش کم کنه. بد شانسی چشمی چرخوند و به میزی که روش میکروفن قرار داشت نزدیک شد و چشم هاش رو محکم بست تا از دردشون کم کنه.

با یک اهم اهم کوتاه، سال یازدهمی ها به تهیونگِ محبوب دل ها توجه کردن ولی صدای پچ پچ های آروم بعضی هاشون هنوز به گوش می‌رسید ولی تهیونگی که صبح دیر از خواب بلند شده بود، صبحانه نخورده بود، چشم هاش پف داشتن، رنگش پریده بود و از همه مهمتر بیش از اندازه خسته بود اندازه‌ی سر سوزن هم به این موضوع اهمیتی نمیداد. ساعت هفت صبح بود و تهیونگ فقط سه ساعت خوابیده بود چون داشت یه انیمه با کاپل گی میدید که بیش از اندازه چلوندنی و بامزه بودن.

- صبحتون بخیر! من کیم تهیونگم و فکر کنم منو بشناسید.

کسی نبود که تهیونگ رو نشناسه. یک آدم مهربون و خوش برخورد که روابط اجتماعی‌ش نمره‌ی صد رو رد کرده. معدل بالایی که توی امتحان ها می‌گرفت توسط دبیران محترمه توی سر دانش آموزان کوبیده می‌شد ولی هیچکدوم کینه به دل نمی‌گرفتن چون تهیونگ به صورت ذاتی استعداد حل مسئله و ریاضی رو داشت پس به اونا مربوط نمیشد. علاوه بر تمامی اینها، اخلاق و رفتار های تهیونگ اجازه نمیداد کسی ازش متنفر بشه یا حتی ازش بدش بیاد.

نفس عمیقی کشید و با صورتی منزجر برگه‌ی تا شده‌ای که آقای جو بهش داده بود رو باز کرد تا اسم های مشخص شده رو بخونه. برگه‌ی تمیزی نبود و دست خط درب و داغون آقای جو با روانویسی که جوهرش روی کاغذ پخش شده بود، به سختی قابل تشخیص بود. حداقل برای تهیونگی که چشم هاش این اواخر ضعیف شده بود، کمی خوندن اسم ها دشوار بود.

- آقای بنگ سه‌بوم و خانم ها کانگ اونجین و خانم پارک کیونگ هان به جمع ما پیوستن‌. هواشون رو داشته باشید!

E-Boy VS Good Boy | VKOOKDonde viven las historias. Descúbrelo ahora