•| چهارده: سوپرایز!

1.9K 499 461
                                    

قسمت چهاردهم: "سوپرایز!"
.
.
.
.

Suggest Music :
Cigarette Daydream - Cage The Elephant

هم توی چنل پلی‌لیست ای‌بوی، چنل دیلی بنده، هم توی پلی‌لیست اسپاتیفای فیک این آهنگ در دسترس هست.
.
.
.
.

واقعاً روز خسته‌کننده‌ای رو پشت سر گذاشته بودن یا بهتر هست بگیم اونجین پشت سر گذاشته بود چون جونگکوک یک انرژی اتمام‌ناپذیر برای انجام دادن کارهای هیجان‌انگیزی همچون خرید کردن برای تولد تهیونگ، داشت. در واقع اونجین معتقد بود که جونگکوک فقط شورش رو دراورده و برای رئیس‌ جمهور کادو نمی‌خرن که اینقدر شلوغش می‌کنه‌. البته از یاد نبرد پسر رو بابت این‌که از قبل به فکر کادو نبوده، سرزنش کنه.

جونگکوک جلوی یک مغازه‌ی لباس‌فروشی ایستاده بود و از ویترین مشغول بررسی کردن اجناس بود. به خاطر کریسمس ازدحام جمعیت اجازه نمی‌داد داخل برن و بهتر بود از همین‌جا تصمیم خودشون رو بگیرن. همه دقیقاً سه روز قبل از سالِ نو یادشون اومده بود که باید برای نزدیکان و آشنایانشون هدیه‌ای بخرن از جمله اونجین و جونگکوک.

اونجین زودتر از پسر به نتیجه رسید چون از قبل به فکر کادو بود و فقط یک سر به جایی رفتن که دختر قصد داشت کت جین مد نظرش که پشتش یک عدد خرس قهوه‌ای بود رو بخره‌. ولی جونگکوک تازه داشت به این فکر می‌کرد که چه چیزی بخره‌. با این‌که یک سری گزینه‌ توی ذهنش داشت ولی با دیدن اجناس جدیدِ مغازه‌ها به مناسبت سال نو، ترغیب می‌شد همه‌شون رو بخره.

اونجین پاکت کاغذی‌ای که دستش بود رو توی دست دیگرش گرفت و با کلافگی به جونگکوک نگاه کرد. امان از اون پسر حوصله‌دار که اونجین رو تا مرز به جنون رسیدن می‌برد و برمی‌گردوند. نزدیک به سه ساعت داشتن از این سر سئول به اون سر شهر می‌رفتن و باز هم جونگکوک نمی‌تونست تصمیم بگیره چه چیزی برای تولد و هدیه‌ی سال نوی تهیونگ بخره و صد البته که اونجین به زدن یک تبر بسیار تیز وسط فرق سر جونگکوک علاقه‌ی شدیدی پیدا کرده بود.

- نظرت چیه بعداً خودت تنهایی بیای یه چیزی براش بخری؟ خسته نشدی؟

جونگکوک سمت اونجین که داشت کنار گوشش غر می‌زد برگشت و مظلومانه به دختر نگاه کرد.

- ولی می‌خواستم ازت نظر بپرسم! خودش کادوش رو خریده دیگه درکی از حال من نداره. می‌دونستی چقدر کارت زشㅡ...

- باشه باشه بدون کادو برنمیگردیم خونه.

اونجین برای جلوگیری از غرغرهای جونگکوک سفید شدن تار موهاش وسط حرف پسر پرید و ترجیح داد جای این‌که به گله‌مندی‌های پیرزنانه‌ی جونگکوک گوش بده، به صدای آه و ناله‌ی پاهای خسته‌اش گوش بده. حدود یک ساعت قبل این حرف رو زده بود و تازه چند دقیقه‌ای می‌شد که جونگکوک دست از غر زدن برداشته بود پس سریع دهن پسر رو بست.

E-Boy VS Good Boy | VKOOKDonde viven las historias. Descúbrelo ahora