•| سی و دو: ابرازعلاقه‌ی خشونت‌آمیز

2K 451 347
                                    

قسمت سی و دوم: "ابرازعلاقه‌ی خشونت‌آمیز"
.
.
.
.

سردی ناگهانی هوا باعث شده بود شکوفه‌های تازه جوانه‌ زده، دوباره یخ بزنن و از بین برن. باران‌های شدیدی می‌بارید که اصلاً دوست‌داشتنی نبودن و باد طوری می‌وزید انگار که روز رستاخیز فرا رسیده. نزدیک بهار بود اما هوا از زمستان دلگیرتر و سردتر. دلیلی نداشت که با وجود این باد و سرما جایی قرار بذارن که هر لحظه امکان یکی شدنشون با گردباد وجود داشته باشه اما به قدری مغزشون داغ کرده بود که به این موضوع اهمیت چندانی ندن.

چشم‌های دختر بخاطر گریه‌های شبانه‌اش قرمز بود و جونگکوک نیازی نداشت خیلی فکر کنه تا مطمئن بشه پشت پلک‌های دختر به شدت دردناک شدن. سوز هوا باعث می‌شد این درد بیشتر بشه به همین خاطر اونجین سرش رو پایین انداخته بود و پلک‌هاش روی هم استراحت می‌کردن. از سرمای باد می‌لرزیدن وگرنه هوا در حالت عادی اونقدرها هم سرد نبود.

عصبی و دلخورتر از اونجین، روی صندلی فلزی‌ و سردی که کنار اونجین قرار داشت نشست و ران‌های پاش، تکیه‌گاهی برای آرنج‌هاش شدن. آهی کشید و چشم‌هاش رو مالش داد چون به لطف باد و خشکی می‌سوختن. دست‌هاش از سرما قرمز شده بود و نسبت به اونجینی که کاپشن و لباس‌های گرمی به تن داشت، اون سویشرت سیاه‌رنگ نمی‌تونست در برابر این باد ازش مواظبت کنه.

- مشکلت فقط من نیستم‌.

بحثی که برای مدتی متوقف شده بود، با بیان شدن جمله‌ی عصبی جونگکوک دوباره آغاز شد و این‌بار، اونجین با اقتدار بیشتری شروع به صحبت کرد تا از خودش و غرورش دفاع کنه.

- نه فقط مشکلم تو نیستی. من ازت یه سری چیزها خواستم و تو اصلاً قصدی برای اهمیت دادن بهشون نداری.

اونجین با چشم‌هایی که فرقی با یک کاسه‌ی خونین نداشتن به جونگکوک نگاه کرد و چون بالای سر پسر ایستاده بود، بدنش روی دوست‌پسرش سایه انداخته بود. البته بعید می‌دونست دیگه بتونه به جونگکوک لقب دوست‌پسر رو بده.

- یه بار دیگه به خواسته‌هات فکر کن و بعد دفاع. رسماً از من می‌خوای بیخیال دوستیم با تهیونگ بشم.

صداش رو بالا نبرده بود ولی مشخص بود چقدر آشفته و پریشانه. اونجین ازش چیز نامعقولی می‌خواست و جونگکوک اصلاً نمی‌تونست زیر بار این حرف دختر بره. می‌تونست گیر دادن‌های اونجین رو به هه‌ایل درک کنه، چون اون پسر واقعا کمی از حد می‌گذشت و شوخی‌هاش یکم زیاده‌روی بودن. نه این‌که مشکلات زیادی با اون پسر داشته باشن ولی اونجین حس خوبی ازش نمی‌گرفت و جونگکوک هم با دوست‌دخترش موافق بود.

- نمی‌فهممت جین. اصلاً این مورد برام قابل‌ درک نیست.

جونگکوک با درماندگی زمزمه کرد و با چشمان مضطرب و لرزانش به دختر خیره شد.

E-Boy VS Good Boy | VKOOKМесто, где живут истории. Откройте их для себя