•| هفده: بلاتکلیفیِ محض

1.9K 472 395
                                    

قسمت هفدهم: "بلاتکلیفیِ محض"
.
‌.‌
‌.
.

به در دستشویی تکیه داد و نفسش محکم و سریع رو بیرون فرستاد. صدای خنده‌ و صحبت‌های والدینش و جیمین به گوشش می‌رسید و می‌تونست به خوبی دندون‌های ردیف و سفید جوجه اردکی که بلند می‌خندید رو جلوی چشم‌هاش مجسم کنه.

آهی کشید و به چهره‌ی آشفته و گُر گرفته‌ی خودش از توی آینه نگاهی انداخت. تصمیم گرفت بعد این‌که عرق سردش خشک شد به جمع برگرده ولی اعضای بدنش دماهای متفاوتی داشتن و این تناقض آزارش می‌داد. دست‌هاش مثل برف سرد و گونه‌هاش طوری قرمز شده بود انگار که هر لحظه امکان داره تهیونگ منفجر بشه. نفسش رو بیرون فرستاد و آب سردی به صورتش زد تا کمی به خودش بیاد و سپس با دستمال کاغذی پوستش رو خشک کرد.

- آه تهیونگ کمتر شبیه باکره‌های احمق باش!

وقتی حس کرد دوباره داره گُر می‌گیره سرش رو زیر آب سرد فرو کرد و لرزی به تنش نشست. حین پاک کردن قطرات آب سرد از روی ابروها و مژه‌هاش دوباره زیر لب به خودش قوت قلب داد.

- یادت نره جونگکوک چی بهت گفت. حتی اگر یه باکره‌ی احمق باشی باید تظاهر کنی یه باکره‌ی احمق نیستی.

دوباره دستمال کاغذی برداشت و صورتش رو با خشونت خشک کرد.

- تهیونگ تو یه احمق باکره نیستی تو یه گی کثافت و هیزی که روی همسایه‌تون چشم داری پس شبیه‌شون رفتار کن.

با وجود این‌که خودش هم می‌دونست احمق‌های باکره روی همسایه‌شون کراش می‌زنن، ولی سعی کرد خیلی به خودش این مسئله رو یادآوری نکنه. آدمی که عقل سلیم داشته باشه قطعا نمک روی زخم خونین تازه‌اش نمی‌پاشه.

وقتی حس کرد آروم‌تر شده و به خودش به اندازه‌ی کافی مسلط هست، از دستشویی خارج شد و لامپ رو پشت سرش خاموش کرد. لعنت به این احمق باکره بودن! چرا هیچ‌چیز شبیه سریال‌های تینیجری آمریکایی پیش نمی‌رفت؟ نمی‌شد خود جیمین از اول بخواد با تهیونگ بریزه روهم و بعد باهمدیگه یه سریال آمریکایی در حد سکس اجوکیشن بسازن؟ دیگه هیجده سالش بود پس می‌تونست سکس داشته باشه! البته تا هفته‌ی پیش هجده سالش بود و دوباره برگشت به دوره‌ی کذایی هفده سالگی.

دست نم‌دارش رو به شلوار قدیمی و تنگش کشید و با قدم‌های آرومی به پذیرایی برگشت. امشب همه‌ی بلاهای جهان قرار بود سر تهیونگ نازل بشه چون پسر بعد از مدت‌ها حس می‌کرد توانایی جنسیش برگشته. کم مونده بود دسته بیلش مثل خروس بی‌محل سرافراز بشه و قطعا با وجود شلوار تنگی که پاش بود پنهان‌کاری دیگه معنایی نداشت. خیلی تمیز و قشنگ آبروش می‌رفت انگار که موش سرآشپز با دستمال پارچه‌ای دور بشقابی که قرار بود سرو بشه رو تمیز کرده.

E-Boy VS Good Boy | VKOOKNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ