•| ده: فصل جفت‌گیری

2.3K 511 425
                                    

قسمت دهم: "فصل جفت‌گیری"
.
.
.
.

سکوت معذب‌‌کننده‌ای بین سه دبیرستانی که به تازگی دوستی‌شون جوانه زده بود، برقرار شده بود و به نظر می‌رسید کسی سعی نداره اون جو رو از بین ببره. قطعاً تهیونگ و اونجین قرار نبود حرفی بزنن پس جونگکوک خودش باید مثل همیشه سوپرمن بازی درمیورد و یکم فضای بینشون رو تغییر می‌داد.

بعد از اعتراف گوسفندوارانه‌ی تهیونگ و افشا شدن گرایش جنسیش در مقابل خانم کانگ اونجین، دختر وارد یک شوک فلسفی بسیار سنگین شده بود و خب خیلی طول کشید تا بفهمه تنها کسی که یکی از اعضای‌ خانواده‌ی رنگین‌کمانی هست فقط تهیونگه و جونگکوک به احتمال زیاد روش کراش داره.

حالا روی نیمکت یک پارک نشسته بودن و در حین سگ لرز زدن، نوشیدنی‌های گرمی از قبیل قهوه، شیرقهوه و لاته رو می‌نوشیدن. هیچ حرفی رد و بدل نمی‌شد و دروغ بود اگر تهیونگ می‌گفت از این واکنش غیرمنتظره‌ی اونجین نترسیده. در واقع اصلاً فکر نمی‌کرد اون دختر اینقدر متعجب و شوکه بشه.

جونگکوک بین اونجین و تهیونگ نشسته بود و از گرمایی که از بدن هر دوشون دریافت می‌کرد حسابی لذت می‌برد و احساس سرما نمی‌کرد. به همین خاطر می‌تونست حس کنه تهیونگ خیلی مضطرب و نگرانه و تازه فهمیده چه یونجه‌ای گذاشتن جلوش و با اشتها همه‌شون رو خورده.

از همه مشکوک‌تر سکوت اونجین و خونسردی بیش از اندازه‌اش بود و جونگکوک و تهیونگ هیچ‌کدومشون نمی‌تونستن حدس بزنن که دختر قراره برینه بهشون، چندشش بشه، یا حتی بره و به جای جونگکوک دختر بد سینمای مدرسه‌ی هانسونگ بشه.

- خب اونجین؟

خب این مرحله‌ی اول گرفتن یک جواب درست و حسابی از اونجین بود و جونگکوک سعی کرد با لحن بشاش و دوستانه‌ای بپرسه تا به هیچ‌کدوم از اون نابغه‌ها حس بدی دست نده.

اونجین سرش رو سمت جونگکوک برگردوند و نگاه تهیونگ هم سمتش برگشت. چند لحظه بهم نگاه کردن و در نهایت دختر نفسش رو بیرون فرستاد و بلند شد. چشم‌های هر دو پسر مثل توپ پینگ‌پنگ گشاد و بزرگ شدن و تهیونگ آب دهانش رو با استرس قورت داد. جونگکوک هم دست کمی از تهیونگ نداشت ولی سعی کرد خودش رو کنترل کنه و نشون نده که چقدر از غیرقابل پیش‌بینی بودن اونجین بدش میاد.

اونجین لیوان کاغذی‌ای که خالی از شیرقهوه بود رو توی سطل انداخت و با دست به جونگکوک اشاره کرد تا جای قبلی خودش بشینه و بین نیمکت خالی بشه. کنار تهیونگ نشست و توی تخم چشم‌های پسر خیره شد و خودش هم فهمید چه تنش زشتی رو به جون اون بدبخت انداخته.

دستش رو جلو برد و طی یک حرکت غیر منتظره تهیونگ رو در آغوشش کشید و آروم با دستش به کمر پسر ضربه زد. جونگکوک مثل تماشاچی‌ای که در حال دیدن تئاتر موردعلاقه‌اشه کمی از شیرقهوه‌اش نوشید و لبخندی زد.

E-Boy VS Good Boy | VKOOKOnde histórias criam vida. Descubra agora