_ میگن عشق اول مهمه، ولی بیشتر که آدم فکر میکنه می‌بینه از اون مهم‌تر عشق دومه...
عشق دوم وقتی میاد که برای اولین بار قلب آدم شکسته، نفس آدم گرفته شده، امید آدم از بین رفته و آدم فهمیده همه‌ی عشق‌ها تا ابد نمیمونن...
حالا فاصله کمی بیشتر نگه داشته...
پایان هر بخش یک پارت به عنوان ' حوالی بوک ' خواهیم داشت تا باهم گاها یا تصاویری از اتفاقات در جریان ببینیم و یا یه توضیحاتی رو داشته باشیم...
در این پارت یه کم حرف میزنم و بعد میریم تا باهم چندتا از صحنه های بوک رو ببینیم...
خب همونطور که متوجه شدید هر هفت شخصیت داستان ماجرای جدای خودشون رو دارن که به هم متصل میشه...
درمورد کاپلا پرسیده بودند چند نفر که باید بگم صبر داشته باشید چون وقتی بریم جلوتر بخش هایی از بوک تماما به کاپل ها اختصاص داده شده و بیشتر باهاشون خاطره میسازیم...
داستان در دو بازه ی زمانی یعنی در سال ۲۰۳۲ و ۱۸۹۶ و شاید زمان های مختلفی مثل زمان فلش بک های کودکی پیش میره ولی این باعث نمیشه ما همه ی اعضا رو نتونیم کنار هم جمع کنیم پس همونطور که قبلا گفتم منتظر شگفتانه هایی باشید :)...
راستش خط جریانی داستان تاوان کمی متفاوت تر از داستان های دیگست و میدونم که برای جذب مخاطب به زمان نیاز داره اما تصمیم گرفتم برای بخش دو کمی صبر کنم تا بوک فرصت جذب مخاطب داشته باشه...
من از قبل پارت هارو نوشتم و الان که این پارت رو آپ میکنم پارت ۲۱ رو در دست نوشتن دارم و اگر تقاضای آپ کنید سریع آپ میکنم پس نگران نباشید...
زیاد حرف زدم ولی لازم میدونم این رو هم بگم که میتونستم مثل بوک های دیگه سریع یک عشق آبکی رو شروع کنم و به ادامه ی داستان اهمیت چندانی ندم اما چون ماجرا کمی متفاوت با داستان های دیگست ازتون میخوام صبر داشته باشید و به بندگان خدا فرصت اشنایی با هم رو بدید و مطمئن باشید که قرار نیست شاهد یک عشق ضعیف و کم و بی معنا باشید...
سعی میکنم براتون با کاپل هامون خاطرات قشنگی بسازم :)...
حالا بریم که چند صحنه از داستان رو ببینیم...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
