میگویند همه چیز برای کسی که میداند چگونه صبر کند به موقع اتفاق میافتد...
پس چرا این فاصله بی موقع ترین اتفاق بود؟...
من به پهنای سلسله ای برایت صبر کرده بودم..." کیم تهیونگ "
_____________________________________
۲۷ مارس سال ۲۰۳۲ میلادی...
ساعت ۱۰ بامداد...
سوله ی جنگلی...برخلاف همیشه نه از فلش دوربین ها خبری بود و نه از خبرنگار های افتخاری...
نه فضای سفید اتاق کنفرانس وجود داشت و نه صدای لیز خوردن پارچه ی گرانقیمت کت مسئولین بلند پایه، روی چرم صندلی های راحتی سالن...
از بزرگی صفحه ی دیتا تنها یک قاب لپتاپ باقی مونده بود و به جای جمعیت بالایی که اگر در شرایطی عادی به سر میبرد، برای ارائه جمع میشدند تنها سه نفر روی صندلی های شکسته و قدیمی سوله گوش به حرف هاش سپرده بودند...
' حرف هاتون رو میشنویم دکتر کیم... بفرمایید...
عینکش رو کمی بالا داد و همونطور که کنار میز و مقابل مرد ها ایستاده بود شروع کرد...
+ بله جناب رئیس جمهور... مایلم مرور کلی بر پروژه داشته باشیم... طبق گزارشات داده شده چندی پیش حفره ی عمیق و دالان مانندی به اندازه ی ۹ متر مکعب در دریای زرد یافت شد... طبق تحقیقات ضمیمه شده تا شعاع چندصد متری این دالان از هرگونه حیاتی خنثی بوده و تنها یک خلاء دریایی وجود داشته...
با گرفتن تایید از رئیس جمهور با اعتماد به نفس به ادامه ی سخنش مشغول شد...
+ چندی بعد از تحقیقات در عمق ۲۴۰۰ متری دالان این خلاء دریایی با وجود دیانای نوع نادر و عجیبی از ملکول چوب مواجه شدیم که نمونه ای ازش به اینجا آوردیم... اگر رئیس جمهور مایل باشند اونرو مشاهده کنند...
' مایل به دیدنش هستم... جونگکوک لطفا اون تکه چوب رو از پرفسور بگیرید و به دستم برسونید...
پسر بی درنگ بلند شد و بعد از تحویل لبخندی به نامجون، اون رو با احترام و احتیاط خاصی به دست رئیس جمهور داد...
+ بعد از تحقیقات بر تعداد زیادی از درختان جنگل تنها نمونه ی یافت شده از این ملکول متعلق به درختی بوده که نمونش دستتون هست...
از سمت دیگه، آزمایشگاه های رسمی و دولتی با تحقیق پیرامون دالان دریای زرد به سلسله ای از چاه های کوچک و بزرگ متعددی اطرافش دست پیدا کردند که چوی سوهیون گزارشات کامل رو به دست بنده رسوند...بعد از چشم دوختن به نگاه پر برق پسر لبخندی زد و برگه ای رو بالا گرفت تا صحبت هاش رو برای رئیس جمهور از سر بگیره...
+ طبق گزارشات تمام دالان های کشف شده اطراف دالان اصلی عمق مشخص و زیر هزار متر داشتند و نکته ی عجیبتر درموردشون این بوده که همه آتشفشان نیمه فعال به حساب میومدند...
یعنی اگر سلسله ی دالان های اطراف رو در بر بگیریم یک کمر بند آتشفشانی خواهیم داشت با یک علامت سوال بزرگ!...
وجود یک کمر بند آتشفشان دریایی طبق جغرافیای دریای زرد دور از ذهن نیست اما دالان اصلی هیچ بویی از مواد معدنی و عمق دهانه های آتشفشانی اطراف نبرده!...
یعنی به عبارت دیگه همه چیز درموردش خاموشتر از چیزی هست که بشه به کمربند آتشفشانی مربوطش کرد!...
YOU ARE READING
Atonement / تاوان
Aléatoire_ میگن عشق اول مهمه، ولی بیشتر که آدم فکر میکنه میبینه از اون مهمتر عشق دومه... عشق دوم وقتی میاد که برای اولین بار قلب آدم شکسته، نفس آدم گرفته شده، امید آدم از بین رفته و آدم فهمیده همهی عشقها تا ابد نمیمونن... حالا فاصله کمی بیشتر نگه داشته...