" محاصره ی بنفش "

552 40 28
                                    

به چشمانم لبخندی ببخش...
سهم من بعد از آن همه باران آیا رنگین‌کمانی نیست؟...

" کیم تهیونگ"

_______________________________________

۳ آپریل سال ۱۸۹۶ میلادی...
ساعت ۱ بامداد...
غاری در جنگل های ساحلی...

به محض ورود به غار تاریک و وسیع، به الگوی هر بار بوی دریا در مشامش پیچید و هوا کمی شرجی تر به نظر میرسید...

بطری شیشه ای و گردِ در دستش رو که با چوب پنبه ای بسته شده بود فشرد و قدم هاش رو برای رسیدن به چیزی که میخواست سرعت داد...

با گوشه ی چشم مردی رو که سراسیمه به همراه پسرک در آغوشش به تبع قدم های او تند تر راه میرفت رو دید میزد که نور ضعیف یک مشعل مابین ظلمات غار  توجهشون رو جلب کرد...

هیچ کس از هیاهویی که مرد در سر داشت مطلع نبود و تمام غوغایی که در هرج و مرج افکارش با وجود اتمام نبرد هنوز در حال جنگ بودند، در پس لباس سکوت خیمه زده تا اینکه لبانش برای فریاد از هم گشوده شد...

_ آهای آتاا!... کجای این غاری؟... تحفت رو آوردم...

بعد از فریادش به وضوح نور مشعل بزرگتر شده و بخش زیادی از غار رو روشن کرد...

با شتاب بطری شیشه ای رو بالا گرفت و بازتاب نارنجی آتش در مایع متعفن و سیاهی که درش بود کاملا دیده میشد...

نگاهی به مرد پشت سرش انداخت و با دیدن کودک بیهوش در آغوش او کمی لرزید...

غرامتی که داده بودند هرگز نباید بی جواب میموند پس جویای احوال کودک شد...

_ حال تهیونگ چطوره یونگی؟... نگران نباش باشه؟... به محض اینکه اکسیر رو تحویل بدیم دوباره سرپا میشه... ما بیشتر از این تاوانی پس نخواهیم داد...

آب از سر و صورت هر دو مرد میچکید...

خیس از ماموریتی سخت در دریا سراسیمه راهی موعد غار شده بودند و حالا قدم های خسته ی اونها بر سرمای زمین سخت و بی رحم سنگی همان موعدِ مشخص رد می‌انداخت...

بدون گرفتن جوابی از یونگی که سخت تهیونگ رو در آغوش میفشرد، به جلو برگشت و دوباره رو به مشعل حرکت کرد...

صحنات نبرد پیش روی چشمانش رژه میرفت و زخم عمیقی که در دل داشت مجال آرام بودن به دریای قلبش نمیداد...

خنجری از کمر بیرون کشید و چوب پنبه ی بطری حاوی مایع سیاه رو از جا کند...

_ گفتم کجایی پیرزننن!...

بطری رو کج کرده و شروع به ریختن ردی از مایع سیاه و متعفن بر سنگ فرش غار بزرگ کرد...

_ ایناهاش!... جوهر هشتپای بنفش... زودباش... بیا بگیرش و هممونو خلاص کن...

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: May 08 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Atonement / تاوانWhere stories live. Discover now